میتوان چنین استدلال کرد که شهر تجاری مدرن ساعت ۲:۰۰ بامداد یکشنبه ۲ سپتامبر ۱۶۶۶ متولد شد، زمانی که آتشسوزی بزرگ لندن از کوچهی پودینگ آغاز شد و تا پنج روز ادامه پیدا کرد و در پایانِ آن دیگر اثری از لندن چاسر و شکسپیر نبود. در حالی که آتش هنوز زبانه میکشید کریستوفر رن لندن جدیدی را طراحی کرد. در طرح رن ساختمان بورس سلطنتی لندن مرکز شهر در نظر گرفته شده بود و بلوارهای وسیعی از آن منشعب میشد. با این که چارلز دوم از طرح خوشش آمد، چون حقوق املاک و مستغلات ممنوع بود اجرای آن را ناممکن دانست. طرح رن شکست خورد اما با وجود این، نکتههای جالب توجهی را در مورد تغییر ایدئولوژی آشکار میکند: ایدهی قدیمی شهر معنوی که مانند مقبرهای مقدس با محرابی در مرکز پایهگذاری میشد، جایش را به شهری تجاری داد که حول ساختمان مرکزی کمپانی هند شرقی، بانک انگلستان، بورس سلطنتی لندن و دیگر شرکتهای بازرگانی و دفترهای حسابداری شکل میگیرد. این لندن تجاری جدید بود که باعث به وجود آمدن طبقهی جدیدی شد، آنان که از تجارت و سرمایهگذاریهای دیگر ثروتمند میشدند و با به کار گرفتن پول، پول میساختند؛ افرادی مانند توماس گرشام بنیانگذار بورس سلطنتی و یوشیا چایلد بانکدار، و دیگرانی چون جیمز بتمن، جان فرایر، پیتر دلم، توماس هارلی، هیو اودلی، نیکلاس باربن، تئودور هانسن، یاکوب جیاکوبسون و پیتر فابرو.
دنیل دفو در کتاب «تاجر انگلیسی کامل» (۱۷۲۶) در مورد این طبقهی جدید میگوید «بازرگانان ما شاهزادگانی بزرگتر، ثروتمندتر و بسیار قدرتمندتر از برخی از شاهزادههای فرمانروا هستند.» و «ثروت بیحد» این طبقهی تجاری جدید را با بخت رو به زوال اشرافیت مَلاک مقایسه میکند. همین طبقهی جدید به میزان زیادی مایهی اعتبار عمارتهای شهری جدید باشکوه بود، عمارتهایی که بر میدانهایی مانند لستر، بلومزبری، سوهو، شیر قرمز و سنت جیمز که توسط خانواده هایی مانند بیفورد، هارلی، پورتمن و گروزونور ساخته شده بودند، چیره شدند. این خانهها برای شهر حکم املاک برای حومه را داشتند. و همچنین لندنِ کافههای جدید بود که علاوه بر رسیدگی به امور دیگر، به عنوان شرکتهای تسویهی وجوه برای کسب و کارهای تجاری به کار میرفتند، مانند لویدز که شرکت تسویهی وجوه برای بیمهی تجاری بود. هر کافه مشتریهای متفاوتی را جذب میکرد، اما آنهایی که به سرمایهگذارهای تجاری جدید سرویس میدادند اطلاعات تجاری (در مورد ورود و خروج کشتی ها، لیست سهام و غیره) هم عرضه میکردند و در نتیجه در نقش روزنامههای اولیه هم به حساب میآمدند. خیلی زود روزنامههای رسمی به وجود آمدند و به صدای شهر بدل شدند. تا سال ۱۷۰۰ این لندن ۵۷۵،۰۰۰ نفر جمعیت داشت؛ تا سال ۱۷۵۰، ۶۷۵،۰۰۰ نفر؛ و تا سال ۱۸۰۰، ۹۰۰،۰۰۰ نفر، به عبارتی بیش از ۱۰ درصد مجموع جمعیت انگلستان و ولز. و پس از ورود به قرن جدید، لندن اولین شهر جهان غرب بود که جمعیتی بیش از یک میلیون نفر داشت.
ذهن ادبیای که چگونگی کارکرد این شهر را به بهترین نحو ادراک میکرد دنیل دفو بود. رمانی مانند «رابینسون کرزوئه» این سیر تاریخی را تیتربندی میکند: در رمان از انزوا به اجتماع، از قدرت فردی به دولت توافقی، و از طبیعت به قلمرو بدوی زراعی، به آغاز نظمی تجاری حرکت میکنیم. فراتر از احکام بقا به شکلی از فئودالیسم (در جامعهای سلسلهمراتبی که کالاها نه برای فروش که برای استفاده تولید میشوند)، و سپس به آغاز تجاری شدن حرکت میکنیم. تعاملهای معنوی میخواهند کرزوئه به نشانههایی از عالم بالا آگاه باشد -و طوفان، زمینلرزه و بیماری اهمیت مذهبی ویژهای برای او دارند. اما کرزوئه با همان درجهی اهمیت، به مشاهدهگر ماهر جهان فیزیکی بدل میشود و به نگاهی تجربی که بسیار هم دقیق تربیتشده است دست پیدا میکند. او با مشاهدهی طبیعت بهترین زمان کاشت دانههای ذرت و بیخطرترین زمان استفاده از جزر و مد برای ماهیگیری و سفر در اقیانوس را میآموزد. چنین درکی از طبیعت به او امکان میدهد تا حدی بر آن کنترل پیدا کند، که سرانجام از آن طریق به کنترل بر حیوانات و بعدتر بر انسانهایی که به جزیره میآیند هم دست مییابد. هرچند کرزوئه مدت کوتاهی جزیره را برای بازگشت به انگلستان ترک میکند، به جزیره باز میگردد تا آن را تقسیم کند، او اجازه میدهد بخشی به عنوان اموال عمومی به کار گرفته شود، اما حق «تملک بر کل» را با اجازهی فروش برای خود حفظ میکند. رابینسون کرزوئه پدر همهی ماست -اولین مرد مدرن. در حالی که به نظر میرسد این رمان کمترین و یا حتا هیچ ارتباطی با شهر ندارد، من معتقدم یکی از مهمترین رمانهای شهری است، زیرا سیر فرهنگی و تاریخی را که به ایجاد شهر تجاری (یعنی مدرن) انجامید، تشریح میکند.
اگر کتاب «رابینسون کرزوئه» پیشبینی آیندهی لندن باشد، «گشتی سراسر جزیرهی بریتانیای کبیر» دفو لندن آینده را با جزئیات تشریح میکند و در آن یک بخش کامل کتاب به توصیف پایتخت اختصاص داده شدهاست. این بخش در واقع همان نامهی شمارهی ۵ مشهور است که در مجموعهی دوجلدی ۱۳ نامه در توصیف بریتانیای کبیر هم گنجانده شده.
بحث در مورد لندن در میانهی کتاب دفو جای گرفته، همانطور که خود لندن مرکز این جهان است، همهچیز از آن سرچشمه میگیرد و بهدست نهادهای آن کنترل میشود. دفو بر لندنِ تجاری به عنوان یک بازار و یک مرکز تجاری برای جهان تأکید دارد. او وسعت لندن را هفت و نیم مایل از شرق تا غرب، و پنج و سهچهارم مایل از شمال تا جنوب، یا کمی بیش از سی مایل مربع برآورد میکند و تخمین میزند این مساحت ۵۰۹۹ خیابان، کوچه و میدان و ۹۵،۹۶۸ خانه و جمعیتی در حدود ۶۵۱،۵۸۰ نفر را در بر گرفته باشد. به نظر او لندن در برخی نواحی با الحاق روستاهای اطراف مانند دپفورد، آیلینگتون، مایلز اِند، نیونیتُمن باتز و ساوتوارک که خود شامل نیونیتُمن، لمبت و بورو میشود از آن مرزها هم فراتر میرود. دفو اعتقاد دارد قدرت از دربار به شهر، و از املاک (اربابی) به قلمرو شهری منتقل شده است. حالا دربار به ثروت شهر غبطه میبرد، شهر از حملههای دربار جان سالم به در برده و دربار هم مجبور شده این را به رسمیت بشناسد که شهر برایش به عنوان منبع ثروت و دفاع «ضروری» بوده است. دفو همچنین در «گشت»اش متوجه شد جمعیت شهری زیاد تقسیم کار را با تبدیل مردم به گروههای دستمزدبگیر ضروری ساخته و اینکه توانایی کسب دستمزد خوب به نوبهی خود باعث پیشرفت پایههای تجاری جامعه شدهاست. «گشت» دفو بیش از هر سند دیگری نشان داد که لندن چطور نه تنها اطراف خود، بلکه کل بریتانیای کبیر را در جهت دور شدن جمعیت از زمینهای (اربابی) و بقایای جامعهی فئودالی به سوی جامعهای تجاری بر پایهی پول تغییر داد.
منبع: نشانههای شهری و ادبیات شهری: شکل ادبی و سیر تاریخی نوشتهی ریچارد لهان
Photo for Daniel Defoe's "Adventures of Robinson Crusoe"
نظرات: بدون پاسخ