Untitled

«شواهد فیزیکی»؛ نوشته‌ی کلی گری کارلایل

اتاقی که مسئولِ مربوطه به طرف آن هدایتم می‌کند، تاریک است و وقتی پرده‌ی ضخیمِ تنها پنجره را می‌کشد، تاریک‌تر هم می‌شود. حلقه‌ی فیلم را در دستگاه نمایش اسلاید قرار می‌دهد، دستگاه را روشن می‌کند، و یادم می‌دهد چطور با ریموت کنترلِ آن کار کنم: جلو، عقب، تنظیم، زوم. زیاد حرف نمی‌زند، و به نظر […]

kurt simonson

«شکل پوچی»؛ نوشته‌ی برندا میلر

مادرش سه هفته قبل از پایان ترم مرد. و آن پسر که دانشجوی خوبی هم بود: به من ایمیل ‌زد تا خبر بدهد و اجازه‌ بگیرد چند روزی نیاید. جواب دادم: «حتمن، تا هروقت فکر می‌کنی لازم است، نیا». به او گفتم می‌تواند این ترم را حذف کند، یا به دانشگاه اعلام کند که به […]

_

«قرار ملاقات»؛ نوشته‌ی برندا میلر

«وقتی برهنه به ایوان سنگی باز می‌گردم، هیچ‌کس نیست تا تلألو خورشید را بر تن خیسم تماشا کند.»   لیندا گِرگ   مردی که دوستش دارم امشب به خانه‌ام می‌آید. این یعنی خیلی کم خوابیده‌ام. گرگ و میش صبح از خواب بیدار شدم. گیج و حیران بودم و نمی‌دانستم کجا هستم. به بدن برهنه‌ام نگاه می‌کنم […]

E. B. White

«مرگ خوک»؛ نوشته‌ی ای. بی. وایت

۱ در اواسط سپتامبر چندین شبانه‌روز را با یک خوک ناخوش سر کردم؛ فکر می‌کردم که بتوانم روی زمان زیادی که صرف آن می‌کنم حساب باز کنم، تا اینکه در نهایت خوک مرد و من زنده ماندم، ورق برگشت و دیگر چیزی باقی نماند که بشود رویش حساب کرد. حتی همین حالا که به این […]