ناتانیل هاثورن علاقهمند به «ادبیاتِ عاشقانه» بود و همین علاقه وی را به سوی نگارشِ داستان کوتاه سوق داد. هاثورن و هِنری جیمز ادبیاتِ عاشقانه را تلاقیگاهِ خیال و زندگی روزمره میدانستند. این دو نویسندهی برجستهی آمریکایی معتقد بودند ادبیات عاشقانه نماد، تمثیل، کنایه و استعارهی بیشتری در خود دارد و گنجاندنِ این عناصر در داستان کوتاه و قصه بسیار آسانتر از گنجاندنِ آنها در رمان است.
میتوان گفت بهترین رمان هاثورن، «داغِ ننگ» (The Scarlet Letter)، داستان کوتاهی است که بسط و گسترش داده شده، یا حتی میتوان آن را رمانی کوتاه (Novella) خواند. زنی که حرفِ A روی لباسش نقش بسته، در واقع، اولین بار در داستان کوتاه «اندیاکات و صلیب سرخ» (۱۹۳۷)، اثر هاثورن، ظاهر شد. در این داستان، این زن نمادِ گناهکاران شهرِ سیلم، زادگاه نویسنده، بود و مجازاتش تا آخر عمر ادامه داشت. این نویسندهی آمریکایی در داستانهایش از حکایت و نماد، به خصوص نمادهای روانشناختی، بهره میگیرد.
هاثورن نویسندگی را با نوشتنِ داستانهای کوتاه آغاز کرد. اولین داستان کوتاه هاثورن «گودالی میان سه تپه» نام داشت و در سال ۱۸۳۰، در روزنامهی «سیلم گزت» منتشر شد. در سال ۱۸۳۷، اولین مجموعه داستان کوتاهش به نام «قصههای گفتهشده» بود که در سال ۱۸۴۲، دومین نسخه از آن منتشر شد. سومین مجموعه داستان هاثورن، «خزههای اولد مانس»، در سال ۱۸۴۶ منتشر شد و شهرتِ وی را به عنوان نویسندهی داستان کوتاه رقم زد. داستانهای این مجموعه همچنان مشهورند. هاثورن در داستانهایش به مضامین و موضوعات متعددی میپردازد که افکار و تاریخچهی پیوریتنها یکی از مهمترین آنهاست.
افکار هاثورن تحت تاثیرِ سنت پیوریتنها بود؛ حتی برخی معتقدند این سنتْ افکارِ این نویسنده را شکل داده بود. اما هاثورن نگاهی دوگانه و متناقض به سنتِ پیوریتنها داشت. وی از نوادگان خانوادهای مشهور و اهل نیوانگلند بود. جان هاثورن، از اجداد ناتانیل هاثورن، قاضی بود و نقشِ مهمی در محاکمات جادوگری در سال ۱۶۹۲ داشت. در رمان کوتاه داغ ننگ، میتوان نگاه متناقضِ هاثورن را به سنتِ پیوریتنها مشاهده کرد: ترکیبی از تحسینِ پیوریتنها و نکوهشِ تاریکی افکار و کوتهفکری آنها. هنری جیمز معتقد است هاثورن مضامین اخلاقی پیوریتنها را با نگاهی کنایهآمیز، شاعرانه و زیباییشناختی نقد میکند.
هاثورن در داستانهای کوتاهش به انتقاد از اصول اخلاقی سختگیرانهی پیوریتنها میپردازد و خرافات آنها را زیر سوال میبرد. این نویسنده با استفاده از لحن کنایهآمیزش خواننده را به تفکر در مورد مسائل اخلاقی، گناه و نیاز جامعه به قانون وامیدارد و او را از خطرات قضاوت اخلاقی آگاه میکند.
در داستان کوتاه «اندیکات و صلیب سرخ» گوشههایی از سنتِ پیوریتنها را میبینیم. این داستان در سال ۱۶۳۴ رخ میدهد و در آن، اندیکات، فرماندار ماساچوست، از اعمالِ قدرتِ انگلستان میگوید. در یکی از صحنهها، اندیکات در میدانِ شهر و روبهروی سربازانش ایستاده است. زره سینهی فرماندار آنقدر براق است که میتوان تمامِ منظرهی اطراف را در آن مشاهده کرد. عبادتگاه و سر گرگی که به تازگی کشته و به ایوان آن آویزان شده در این زره براق مشهود است، «خون… هنوز روی پلکان آستانهی در میچکد»؛ دیرک شلاقزنی، «ابزار مهمِ سلطهی پیوریتنها»؛ قاپوقی با «سرِ یکی از پیروان کلیسای اسقفی»؛ پاگیری که شخصی در آن اسیر بود که نوشیدنیاش را به افتخارِ شاه نوشیده بود؛ و چندین نفر دیگر از جمله زنی که حرف A روی لباسش نقش بسته بود.
این تصویری شفاف و گویا از سلطهی پیوریتنهاست. هاثورن با زبانی کنایهآمیز ظلم و ستمِ حاکم بر جامعه را به تصویر میکشد. آنچه روی سینهی فرمانده میبینیم تصویری است که از حکومت دینی و الهی در عهده عتیق ارائه میشود. چنین تصویری از ظلم و ستم در قلبِ اندیکات و قلبِ حکومت پیوریتنها دیده میشود. در قسمتی دیگر از همین داستان میبینیم که پیوریتنها میخواهند «پنهانترین گناهان [اشخاص] را آشکار کنند تا شرمسارشان کنند.» اندیکات و طرفدارانش هر گونه آزادی و فردیت را از اعضای جامعه گرفته بودند. هاثورن در این داستان کوتاه شرایط گذشته و حال جامعه را به تصویر میکشد.
«تیرک ماه می در مریمونت» یکی دیگر از داستانهای پیرامون پیوریتنهاست و اولین بار در سال ۱۸۳۶ منتشر شد. این داستان کوتاه در مورد مراسمی سنتی است که شکل افسانه به خود گرفته. «تیرک ماه می در مریمونت» فقط در مورد اندیکات و سرکوبِ مراسم غیر مسیحی به دست پیوریتنها نیست، بلکه در مورد نزاعِ میان دو نگرشِ کاملاً متفاوت به زندگی است؛ خوشی و شادیِ حاصل از لذات جسمانی و وقارِ حاصل از سختگیری اخلاقی. تیرک ماه می تیرچهای بلند است که مردم به آن روبان وصل میکنند و دور آن میرقصند و شادی میکنند. در این داستان کوتاه، تیرکِ ماه می نمادِ همهی مراسمهای غیر مسیحی است که در دورهی مسیحیت نیز اجرا میشدند. به علاوه، این تیرچهی شادی نمادِ هنر و عشق شهوانی است.
ساکنین مریمونت بر سر تیرچهی ماه می و مراسم فصلیشان با پیوریتنهای تندرو و اندیکات به مشکل برمیخورند. مریمونت همیشه سرسبز است و سراسر سال، در آن مراسم برگزار میشود. مریمونت یکی از باغهای «عصرِ طلایی» یا همان باغ عدن است، و آدم و حوای آن نیز لَرد و بانوی مِی هستند که به یکدیگر عشق میورزند و قرار است با هم ازدواج کنند. مراسمِ عروسی آنها متفاوت از همهی مراسمهای برگزارشده در مریمونت است. در این مراسم، کارناوالی از شخصیتهای عجیب و غریب وجود دارد و بُعدِ تاریکِ آن جامعه نیز در همین اعضای عجیبِ کارناوال منعکس شده است؛ مردی با شاخ گوزن، مردی به شکل خرس، خرسی واقعی از جنگلِ سیاه، مردی وحشی و پرمو، درست مثل یک بابون. رهبرِ آنها نیز کوموس است، همان شخصیتِ وسوسهگرِ در داستانِ ادیسه، اثر هومر، و شعر جان میلتون. در نهایت، این داستان میخواهد به خواننده بگوید که جایگاه درست میان عیش و بیبند و باری و سختگیری پیوریتنها قرار دارد.
هنرِ هاثورن خلقِ افسانهای است که هم از لحاظ تاریخی و فرهنگی اهمیت دارد و هم جهانشمول است. در داستان هاثورن، بازی نور و سایه، تقابلِ پاگانیسمِ پاک و هوسرانی، و پایبندی به اخلاقیات و افراطیگری مذهبی، با دقت و ظرافت نشان داده میشوند که در واقع، بازتابِ همان نگاهِ متناقض و دوگانهی هاثورن به سنتِ پیوریتنها هستند. هاثورن پیامش را به شیوهای دلربا و افسونگرانه بیان میکند و خواننده را به فکر وامیدارد. هرمان ملویل این نویسندهی برجسته را شکسپیر آمریکایی میخوانَد.
منابع
Cambridge Introduction to American Short Story, Martin Scofield
https://works.doklad.ru/view/ugt04h4znIA.html
نظرات: بدون پاسخ