Pastoral II - Alexander Gronsky

داستان «افروختن آتش»؛ جک لندن

روز، سرد و ابری آغاز شده بود، بسیار سرد و ابری. مرد از باریکه‌راه اصلی رودخانه «یوکن» فاصله گرفت و از کناره‌ی خاکی و بلند رود بالا رفت. در بالای کناره، یک باریکه‌راه ناپیدا و کم رفت و آمد از میان جنگل‌زار به سمت شرق می‌رفت. کناره‌ی پرشیبی بود و او، در بالای آن، به […]

Viktoria Sorochinski

داستان کوتاه «من خوشبختم»

مادرم می‌گوید من خوشبخت هستم. فکر که می‌کنم بیراه هم نمی‌گوید… شوهرم مرد خوبی‌ست. نه معتاد است، نه خدایی نکرده خانم باز، دست بزن هم ندارد. خیلی که عصبی بشود یک چیزی می‌شکند. آن هم در این سال ها زیاد اتفاق نیفتاده است. چند تا لیوان دم دستی و سه چهار تا بشقاب بی‌رنگ‌ و […]

DonaldBarthelme

داستان کوتاه «درباره‌ی بادیگارد»؛ دونالد بارتلمی

آیا بادیگارد سرِ زنی که پیراهن‌هایش را اتو می‌زد، داد می‌زند؟ چه‌کسی یک سوختگی قهوه‌ای روی پیراهن زرد او انداخته است؟ پیراهنی که آن‌قدر گران از ایوسن‌لورن خریده بود. یک سوختگی قهوه‌ای بزرگ درست روی قلب؟ آیا کارفرمای بادیگارد، هنگامی که در سیتروئن نقره‌ای مات منتظر سبز شدن چراغند، با او صحبت می‌کند؟ با بادیگارد […]

02

جوانمرگی؛ چهل سال بعد

در حاشیه‌ی سخنرانی هوشنگ گلشیری در شب‌های گوته تمرکز این یادداشت بیش از هرچیز بر بخش ابتدائی سخنان گلشیری است. از این جهت که تصور می‌کنیم معیار سنجشی که گلشیری در این سخنرانی پیشنهاد می‌کند بعد از گذشت چهار دهه همچنان مهم، کارا و در  سنجش ارزش ادبی آثار منتشر شده راهگشا است و شاید […]