نویسنده: مایکل نوتن شنکس (Michael Naghten Shanks)
**
جستار شخصی چیست؟
جستار شخصی آزادترین فرم ادبیست و همین تعریف کردنش را خیلی دشوار میکند. بهطور کلی، میشود این نوع از جستار را به دو بخش تقسیم کرد: روایت گری و ارایهی نظر (یا عقیده). جستار شخصی روایت تجربیات و شرح افکار شما دربارهی یک موضوع است. بهترین جستارنویسها کسانی هستند که میتوانند این دو بخش مجزا را به هم ببافند.
من جستار شخصی را تلاشی برای نوشتن دربارهی افکارم و سپس طرح پرسش از خودم میدانم: این پرسش که چرا به چنین چیزهایی فکر میکنم. البته هر کس این نوع از جستار را طور متفاوتی تعریف میکند.
این را هم بگویم که جستار شخصی با زندگینامه فرق میکند؛ چون به تقویم و ترتیب وقایع چندان اهمیت نمیدهد.
جستار شخصی در پی تأملات عمیق جستارنویس است؛ چه این تاملات به خواننده ارتباط داشته باشد، چه نداشته باشد. این طبیعت چندپاره باعث میشود چنین تاملاتی در زمان گذار و سردرگمی نویسنده، ایدهآلترین دستاویز برای نوشتن باشد.
چگونه جستار شخصی بنویسیم؟
نوشتن را بهسادگی شروع کنید. آنچه مینویسید، راه رسیدن به جستار شخصیست، بگذارید نوشتن از یک چیز، شما را به سمت چیزهای دیگر راهنمایی کند. با این روش، هرگز نمیفهمید کجا دارید میروید یا قرار است چطور تمامش کنید. فقط با نوشتن کلمات است که کشف میکنید قرار است در مورد چه چیزی بنویسید.
دربارهی هر موضوعی میشود جستار شخصی نوشت. اما مضامین متداول اینها هستند: روابط (خانوادگی، دوستانه، عاشقانه)، دوران کودکی، سفر، طبیعت، انزوا، مشغولیات، بطالت، بیماری، نوشتن و مرگ. انتخاب موضوع مهم نیست؛ مواجههی شما با موضوع اهمیت دارد. جستارهای شخصی روند قضاوتگری یا رسیدن به عقیدهای خاص (از خلال قضاوت و تحلیل) را مد نظر قرار میدهند، نه قضاوت یا نظر نهایی را. باید به پیشداوریها و تعصبهایتان آگاه باشید و آنها را برای خواننده فاش کنید. چنین کاری به جستارتان روح میدهد.
خواننده میخواهد نظرگاه شخصی شما را ببیند – اینکه چه فکر میکنید و چرا اینگونه فکر میکنید؟ نظرگاه شخصی شما با در میان گذاشتن تجربیات، شخصیت و سبک نوشتاریتان شکل میگیرد. در مسیر جستارنویسی، دائماً خود را برای خواننده فاش کنید. از چیزهایی بگویید که باعث رنجش یا خوشحالیتان میشود، از خاطرات دردناک یا بزنگاههای زندگیتان: اینها مصالح ساختمانی جستار شخصی شما هستند. «من» مهمترین کلمه در واژگان جستارنویسان شخصیست. مسئولیت این «من» را بر عهده بگیرید.
پیش از اقدام به تجزیه و تحلیل هرچیز، برای تأمل کردن دربارهی آن وقت بگذارید. توانایی مداقه و بیرون کشیدن نکتهها، سرمایهی گرانقدری برای جستارنویس شخصیست.
با لحن خودتان، و به سبک شخصی خودتان بنویسید. جستار شخصی گفتوگویی است بین اندیشمندی که میاندیشد، نویسندهای که مینویسد و خوانندهای که میخواند. به کار بردن بذلهگویی و لطافت طبع، مطایبه و کنایه، لحنی مکالمهای به جستار میدهد. با نمایش فردیتتان، بگذارید دید خواننده دربارهی اینکه شما کی هستید، گسترده شود.
جستارنویس باید قصهگوی خوبی باشد. در جستارهای خوب، شیوههای قصهگویی دائماً به رخ کشیده میشوند: توصیف افراد، مکانها، وقایع، گفتگوها و چالشها … همه به جستار اضافه میشوند تا افکار ظاهرن اتفاقی جستارنویس را به شکل روایتی قابل ارایه درآورد و در اختیار خواننده بگذارد.
صمیمیت یکی دیگر از ویژگیهای جستار شخصی است. با به اشتراک گذاشتن تجربیاتتان، به خواننده فرصت میدهید تا با شما همدلی کند، خواه آن تجربه را از سر گذرانده باشد یا نه. هر جستار شخصی باید از کیفیتی تعمیمپذیر برخوردار باشد. این ویژگی، یکی از راههای علاقهمند کردن خواننده است. روش دیگر علاقهمند کردن خوانندگان این است که چیزی را به آنها بگویید که میدانند، اما هرگز ابرازش نکردهاند. به آنها چیزهایی را بگویید که هرگز نمیتوانستند گفتنش را تصور کنند.
دیگر اینکه باید صادق باشید. خواننده باید به واقعیتی که موضوع شما بر آن استوار شده است، باور داشته باشد. آنها باید بفهمند که شما خیلی خوب از پس موضوع برآمدهاید و به زوایای مختلف آن پرداختهاید. باید نهایت فهم و درکتان از موضوع را به خواننده ارائه کنید. بهترین راه برای متقاعد کردن خواننده دربارهی صداقت و روراستیتان، فاش کردن قابلیت روراست نبودن است. آسیبپذیر بودن و پذیرفتن این نکته، لازمهی نوشتن جستار شخصی است. صادق بودن روی کاغذ و لابهلای کلمهها و جملهها، سخت به نظر میرسد؛ اما اگر بتوانید از پس این کار برآیید، خواننده تشخیصش میدهد و به آن احترام میگذارد.
فروتنانه شروع کنید و از همین نقطه پیش بروید. مدام خودتان را زیر سوال ببرید تا جایی که محدودیتهای درک و فهمتان از وسعت موضوع را پیدا کنید. با افشای همین محدودیتها پیش خواننده، میتوانید از این مرزها فراتر بروید. خواهید دید که در اکثر مواقع، بحث کردن دربارهی موضوع را به چیزی ختم میکنید که از اول هرگز قصد پرداختن به آن را نداشتید. تمام عناصر اعترافتان باید مختصر و صریح باشد. اعتراض به چیزی که اکثر مردم از آن طرفداری میکنند، روش خوبی برای اثبات این است که موفق شدهاید موضوع را تا حد امکان از آنِ خود کنید. در مقام یک جستارنویس شخصی، اگر بتوانید برای نظر انداختن به موضوعی کهنه و بیات، زاویهی جدیدی پیدا کنید، مطمئن باشید که آن موضوع را تازه خواهید کرد. چنین مهارتی هم برای جستارنویس جذاب است، هم برای خواننده؛ چون هر دو را علاقهمند و پرسشگرانه با خود همراه میکند. در عین حال، مراقب باشید نویسندهی خودرایی به نظر نرسید. اشتیاق برای پرداختن به یک موضوع، عالی است؛ اما نه وقتی باعث شود چشمتان را به روی عیبها یا محاسن آن ببندید. حضور ایگوی (ego) نویسنده در متن، مثل بازی طنابکشی است. اگر جستاری به خواننده ارائه کنید که بسیار خودبزرگبینانه باشد یا خودکمبینانه باشد، خطر از دست دادن خواننده تهدیدتان میکند. فراموش نکنید که جستار مثل کاردستی است، اگر میخواهید برای خواننده ارزشمند باشد، باید دقیق و فکرشده و ویراسته نوشته شود. هدف جستارنویس نباید جلب عشق خواننده باشد: در بهترین حالت باید احترامش را جلب کند. هدف ناگفتهی جستار شخصی باید محک زدن خود باشد، به شیوهای که خواننده احساس نکند از متن جدا افتاده است یا این احساس به حداقل برسد. تنها سرمایهی جستارنویسان این است که میتوانند از بغرنجی و پیچیدگی مسالهی انسان بودن، پرترهی شخصی و صادقانهی خودشان را ارایه کنند.
چه کسی نویسندهی جستار شخصی است؟
جیمز بالدوین، رولان بارت، والتر بنیامین، خورخه لوئیس بورخس، ای ام سیوران، جون دیدیون، آنی دیلارد، جوزف اپستین، اف. اسکات فیتزجرالد، ویلیام هازلیت، ادوارد هوگلند، میشل دو مونتنی، وی نایپول، جورج اورول، ریچارد رودریگز، دیوید سداریس، مارک تواین، گور ویدال، دیوید فاستر والاس.
فهرست جستارنویسانی که در بالا به آنها اشاره کردم، شامل برخی از جستارنویسان مورد علاقهام است. همچنین شامل نامهاییست که احتمالا آنها را بیشتر با داستانهایشان میشناسید. بعضیشان مشهورند، برخی گمنام. آثار تمام آنها به یک یا چند دلیل ارزش خواندن دارد. بیشترشان نویسندگان قدیمی هستند.
درکل، به جستارنویسها توصیه میکنند قبل از اینکه نوشتن دربارهی اینکه چه بودید را شروع کنید، صبر کنید تا بفهمید کی هستید. من شخصاً به این اعتقاد ندارم. شما همیشه در حال تبدیل شدنید؛ تبدیل شدن به چیزی که هستید. هرچه زودتر نوشتن جستار شخصی را شروع کنید، احتمال اینکه فرصت تجربهی این فرم را داشته باشید، بیشتر است. تجربه کردن و کشف، چیزهایی است که تمام جستارهای شخصی به آن میپردازد. امیدوارم به اندازه من از این جستجوگری لذت ببرید.
چرا جستار شخصی مینویسم؟
اگر این کار را نکنید، کس دیگری انجامش نمیدهد. جستار شخصی شما تنها فرصت برای نوشتن چیزی است که خیلی درونی و ذهنی است. نوشتن جستار میتواند جایزهای بهتان بدهد که نوشتن سایر فرمهای ادبی به این راحتی نمیتواند از پسش بربیاید. جستارهای شخصی عالیترین راه برای این است که شما و نوشتهتان دیده و شناخته شوید.
photo: Robert Doisneau
نظرات: بدون پاسخ