سال ۱۳۱۶ شمسی، مولود خانلری و امیر امیرشاهی صاحب فرزندی به نام مهشید شدند. نوزاد در پایان جشنهایی که کُردها به مناسبت نوروز میگیرند در بیستم فروردین پا به این دنیا گذاشت. یک ماهه بود که به همراه خانواده به تهران کوچید. مهشید دختر دوم از سه دختر خانواده بود. پدر او از قضات عالیرتبه و مادرِ نویسندهای بود که به سبب رابطهی خویشاوندی با بعضی از پایهگذاران حزب توده و همچنین به جهت علاقه به فعالیتهای سیاسی، در جلسات آنان شرکت میجست، شاید علاقه مهشید امیرشاهی به سیاستورزی در همین سنین شکل گرفته باشد. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فیروزکوهی و بخشی از دورهی دبیرستان را در مدرسهی نوربخش گذراند و در نهایت برای پایان دبیرستان به شبانه روزی چارتر تاورز در ساسکس انگلستان رفت و با رتبهای عالی در دانشگاه پلیتکنیک وُلویچ برای تحصیل در رشتهی فیزیک پذیرفته شد. رشتهی تحصیلی امیرشاهی ارتباط چندانی با ادبیات و نوشتن نداشت اما او بعد از بازگشت به ایران و در ایام فراغتی که بعد از تدریس دروس ریاضی و فیزیک داشت، به ترجمهی آثار ادبی میپرداخت. اولین بار وقتی برای انتشار ترجمهی اثری از جیمز تربر به نام «افسانههای عصر ما» به انتشارات فرانکلین سرزد، در آنجا به سبب کیفیت کار مهشید به او پیشنهاد همکاری شد، به این ترتیب وی به طور رسمی وارد دنیای ادبیات و نشر شد. او در همین انتشارات با همکاری نورالدین زرینکلک و پرویز کلانتری به عنوان نقاش و تصویرگر، کتابهای فاخری را در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان ترجمه کرد که دو سال پیدرپی از سوی شورای کتاب آن زمان به عنوان بهترین ترجمه معرفی شد.
مهشید امیرشاهی با عنوان نویسنده نیز، اولین اثرش را در انتشارات فرنکلین به چاپ رساند. او اولین مجموعه داستانش با نام «کوچه بنبست» را که در سالهای آغازین جوانی -پانزده تا هفده سالگی- نوشته بود، در سال ۱۳۴۵ منتشر کرد. موقعیت والدین مهشید امیرشاهی و فعالیتهای خود او موجبات حشر ونشر او با بزرگان عرصهی داستان را فراهم آورده بود. معاشرت او با هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، صادق چوبک، سیاوش کسرایی ، ابراهیم گلستان، منوچهر آتشی و بیژن جلالی ، هرچه ببشتر او را با دنیای نویسندگان ایرانی آشنا کرد. دههی پنجاه شمسی، درزمرهی پرتعدادترین دهههای زندگی هنری او به لحاظ چاپ مجموعه داستان است؛ چهار مجموعه ی دیگر بعد از کوچه بنبست با نامهای «سار بیبی خانوم»، «بعد از روز آخر» ، «به صیغهی اول شخص مفرد» و «منتخب داستانها» حاصل تلاش او در جوانی هستند. در میان اینها ساربیبی خانوم یک اثر شاخص به لحاظ نوع نگاه وی و زبان زنانهی او میباشد. ده داستان کوتاه در این مجموعه است که به واسطهی شخصیتهای یکنواختی که در هر روایت طراحی شدهاند، رابطهای درونی با هم دارند. در همهی این داستانها، قدرت و ظلم اجتماعی، فردی و خانوادگی را تصویر کرده و رفتارهای غلط سنتی جامعهی ایران را نقد میکند، زبان لطیف و نگاه ظریف و زنانهی وی این اثر را متفاوت از سایر آثار نویسندگان این دوره کرده است.
مهشید امیرشاهی در سال ۱۳۵۸، چند ماه بعد از انقلاب و بواسطهی آنکه خانوادهی او در کشور فرانسه زندگی میکردند به پاریس رفت و هم اکنون نیز در آنجا زندگی میکند، او در آنجا با فرخ غفاری ازدواج کرد که زندگی پایداری نبود و سرانجام آن به جدایی ختم شد. مهشید در غربت علاوه بر تدریس در دانشگاه سوربون و شرکت در سخنرانیها و دیگر فعالیتها در سال ۱۳۶۶ اولین رمان خود با نام «در حضر» با موضوع اجتماعی و روایت روزهای انقلاب از زوایهی دید زنی نویسنده منتشر کرد. چند سال بعد در سال ۱۹۹۵ میلادی رمان «در سفر» را به رشتهی تحریر درآورد که در واقع راویِ خاطرات ایرانیان در غربت شده است. رمان دیگر او چهارپارهی بلند «مادران و دختران» است که در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۰ میلادی، مانند دیگر رمانهایش در خارج از کشور به چاپ رسید. این چهار پاره شامل: «عروسی عباس خان» ،«دده قدم خیر» ، «ماه عسل شهربانو» و «حدیث نفس مهر اولیاء» است. این کتاب روایتی است از اوضاع اجتماعی زنان ایران در قرنی که گذشت، داستان بلندی که احوالات خانوادههای ایرانی را تصویر میکند. این چهار جلدی دارای شخصیتهای فروانی است، ۱۲۰ کاراکتر برای این اثر طراحی شده و به لحاظ کثرت، یکی از پرتعدادترینها در این زمینه است.
داستانهای مهشید امیرشاهی روایتهای کوتاهی هستند که با بیانی خوب و نگاهی تیز بین و زنانه مناسبات اجتماعی زنان، لحظات خاصی که در زندگی آنان بوده و هست را مثل آینهای شفاف و بی غبار بازگو میکنند، دخترک سرزنده و شاد کرمانشاهی که از همان کودکی علاقهمندی به نوشتن و ادبیات در او توسط پدرش کشف شده بود، بعدها به یکی از پرکارترین نویسندگان زن ایران تبدیل گشت. او از نسل نویسندگان دههی پنجاه است، دههای پر تنش و پرتلاطم به لحاظ تاریخی. نگاه تک بعدی او به زنان و مردان و نگاهی خارج از محدودههای سنت، ابزار او برای روایت زندگیهای نابسامان زنان این سرزمین است.
منابع و مطالب بیشتر:
زندگینامه، کتاب شناسی، رمان و خلاصه همهی اطلاعات ویکیپدیایی از مهشید امیرشاهی
زندگینامه بانوی نویسندهی کرمانشاهی، دختر امیر امیرشاهی و مولود خانلری، از امیرشاهی بیشتر بدانیم
زندگی اجتماعی مهشید امیرشاهی و فعالیتهای او خارج از حوزهی نویسندگی
«من دختر زمانه و زبان سرزمینم» مصاحبهی فرخنده مدرس با مهشید امیرشاهی
آنچه که از زندگی مهشید امیرشاهی میدانیم، تولد، والدین، زندگی و کتابها
نظرات: بدون پاسخ