ناداستان خلاق از کجا شروع میشود؟ آیا این ژانر یک پدیدهی نوظهور قرن بیستمی است یا ادامهی سنتی است که از دیرباز وجود داشته است؟ در این پرونده سعی کردهایم با دقت در ادبیات اروپایی قرن شانزدهم و هفدهم و پیش از آن، برای این پرسش پاسخهایی بیابیم.
اصطلاح « ناداستان خلاق» ترکیبی است که در نیمهی دوم قرن بیستم میلادی ساخته شد و رواج پیدا کرد. این اصطلاح به نوشتههای کوتاهی اشاره دارد که در آنها «واقعیت» دستمایهای است برای «روایت» هنرمندانه و داستانگونهی (Fictional) موضوعی خاص. تفاوت اصلی این گونه از متنها با روزنامهنگاری یا گزارش صرف در این است که نظرگاه و صدای نویسنده در آنها جایگاه و اهمیت ویژهای دارد. در واقع، آنچه ما را به خواندن هر نوع از این ژانر (هرچند شخصیتر (مانند جستار شخصی یا زندگینگاره)، یا غیرشخصیتر (مانند ژورنالیسم ادبی یا گزارش ) ترغیب میکند، میل به آشنایی با طرز فکر و تجربهی نویسندهی متن است.
با این توضیح، هر متنی که در آن نویسنده «سعی» کند طرز فکر و تجربهی زیستهاش را در قالب نوعی داستان (هرچند کوتاه) دربارهی یک موضوع خاص بیان کند، نوعی ناداستان خلاق محسوب میشود.
میشل دو مونتنی، فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی در قرن شانزدهم، اولین کسی بود که برای این گونه از «سعی» و تلاشهایش کلمهی «جستار» یا «تتبع» را برگزید. او (همانطور که خواهید خواند) به کاری تجربی دست زده بود که از جهاتی شبیه به «اعترافات» سن آگوستین و روسو و از جهاتی دیگر شبیه به متون فلسفی فلاسفهی همعصر و پیش از خودش بود. با نگاهی به گذشتهی تاریخ نوشتاری بشر در خواهیم یافت که متونی شبیه به آنچه مونتنی «جستار» و لی گاتکایند «ناداستان خلاق» نامیده است، در اکثر فرهنگها و تمدنهای بشری وجود داشته، بی اینکه شامل چنین نامی باشد یا در ژانر خاصی دستهبندی شود. به عنوان مثال، نمونهای که از سنکا، فیلسوف پیش از میلاد، میخوانیم جزئی از همین متون و نوعی جستار است.
در این پرونده و پروندههای بعدی، سعی کردهایم تاریخچهی «جستارنویسی بهمثابهی فرمی ادبی» را در غرب (اروپا و آمریکا) دنبال کنیم. این پرونده را به قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی و پیش از آن اختصاص دادهایم. همانطور که از مطالعهی این پرونده بر میآید، جستارنویسی در این دوره، غالباً، شامل اندیشهورزی و تعمق در باب موضوعات جهانشمول اما مرتبط با زندگی زمینی و اجتماعی بشر است و در آن اشارهای به زمان و مکانی مشخص دیده نمیشود و به طور کلی میتوان گفت که ماهیتی فلسفی دارد. پس از این، به ترتیب، نگاهی خواهیم داشت به نمونههای اروپایی-آمریکایی جستار در قرن هجدهم و نوزدهم، نمونههایی از صاحبان سبک در جستارنویسی قرن بیستم و در آخر جستارنویسی معاصر، به امید اینکه در آیندهی نزدیک بتوانیم به همین سیاق به کنکاش در ادبیات ایران با تمرکز بر جستارنویسی بپردازیم.
بخش آخر هر پرونده را نیز به نویسندگی خلاق و چگونه نوشتن ناداستان خلاق اختصاص دادهایم تا خوانندگان به تدریج با این «فرم ادبی تعریف گریز» آشنایی حاصل کنند.
*
(این متن پیش از این در مجلهی کتاب هفتهی خبر، زیر نظر سردبیران این سایت منتشر شده بود و حالا با اجازهی مدیر مسوول این مجله اینجا بازنشر میشود.)
در عکس: سنکا
مطالب دیگر این پرونده:
نظرات: بدون پاسخ