site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {داستان} > درباره‌ی داستان > میراثِ مترجم همینگوی و فاکنر؛ آموزگاری و زبان‌آوری
WhatsApp Image 2020-05-04 at 21.56.06 (1)

میراثِ مترجم همینگوی و فاکنر؛ آموزگاری و زبان‌آوری

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹  |  سید فرزام حسینی

محمود دولت‌آبادی و عبدالله کوثری از «نجف دریابندری» می‌گویند

نوشتن چند سطری در معرفیِ نام و کارِ نجف دریابندری، مترجم و نویسنده‌ی بزرگی که امروز از دستش دادیم و هیچ‌گاه جای خالی‌اش پُر نخواهد شد، کارِ دشواری نیست، اما بیهوده می‌نماید، آن هم در اکنونِ ما، که با جست‌وجوی هر اسمی در گوگل، صدها صفحه اطلاعات درباره‌اش به دست می‌آید، خاصه اگر آن اسم نجف دریابندری باشد، با سابقه‌ی بیش از شصت سال حضور مداوم در حوزه‌ی فرهنگ و هنر این کشور، آن‌هم با ترجمه‌هایی دست‌اول و فراموش‌نشدنی. کارنامه‌ی دریابندری محدود به ترجمه نیست، او دستی در نوشتن هم داشت، چه داستان و چه نقد، و همچنین از یاد نمی‌بریم کتابِ مستطاب آشپزی (از سیر تا پیاز) را. حضورِ بزرگ او، در تاریخ هنر، ادبیات و روشن‌فکری این سرزمین تا زمانی که زبانِ فارسی در کار است و مردمی به این زبان می‌نویسند و می‌خوانند، انکار نشدنی‌ست، نام و کارِ او خواهد ماند، چرا که او در این زبان کوشیده، برای گسترش توانایی‌ها و امکانات زبانِ مادری‌اش، مجاهدت کرده است. «وداع با اسلحه»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «گور به گور»، «پیرمرد و دریا»، «تاریخ فلسفه غرب» و… را کافی‌ست به یاد بیاوریم. گفته‌هایی از محمود دولت‌آبادی و عبدالله کوثری در ادامه می‌آید و می‌خوانید، هر دو از نامدارانِ روزگار ما،‌ خوشحالم که این گزارش‌-گفت‌وگو را چند سالی قبل، در زمانِ حیاتِ آقای دریابندری قلمی کرده بودم و او دیده و خوانده بودش، ادای دِینی کوچکی بود به مقامِ بزرگ او. حالا، به بهانه‌ی مرگ، به بهانه‌ی از دست دادنش، و به احترامِ هزاران صفحه ترجمه و تألیفی که برای ما و زبان فارسی به‌جا گذاشته است، متن را با ویرایش و اضافاتی که در چاپ اولیه جا مانده بود، بازنشر می‌کنم.

*

محمود دولت‌آبادی: نثرش معدل زبان پارسی سلامت است

داستان‌نویس است، نزدیک به نیم قرن است که کارش نوشتن است و بس. خالقِ آثاری همچون «جای خالی سلوچ»، «کلیدر» و چندین اثرِ مهم دیگر در تاریخ ادبیات فارسی معاصر. با محمود دولت آبادی تماس گرفتم و گفتم می‌خواهیم از نجف دریابندری بگوییم و بنویسیم، بی‌درنگ قبول کرد و قراری گذاشتیم برای گپِ تلفنی. از او پرسیدم: «چه‌طور با دریابندری آشنا شدید؟» و گفت:

«آشنایی من با آقای دریابندری از طریق آثاری بود که ایشان عمدتا در حوزه‌ی ترجمه منتشر می‌کرد. به عقیده‌ی من او با ترجمه‌هایش یکی از آموزگاران زبان، ادبیات و فلسفه در کشور ماست. ترجمه‌هایی که در عین سادگی، از وقار زبان فارسی برخوردار هستند و می‌توان آن‌ها را به راحتی خواند و دریافت، یعنی در نثر و بیان دریابندری هیچ پاراگرافی نیست که فهمیده نشود، و برای فهمیده شدن اصلا مقام زبان تنزل پیدا نمی‌کند، او یکی از دقیق‌ترین نویسندگان و مترجمان زبان فارسی است و او را همیشه در هیئت یک آموزگار دیده‌ام».

دولت آبادی بر مقامِ آموزگاری دریابندری تاکید خاصی دارد و هر چند جمله در میان، تکرار می‌کند:

«آثاری که در طول سال‌ها ترجمه کرده، برای من که خودم را هنوز یک هنرجوی زبان و ادبیات به شمار می‌آورم، جنبه‌ی آموزگاری داشته است. در آثار نجف دریابندری تجربه کرده‌ام و دیده‌ام و به همین مناسبت به کرات، در زمان‌های متفاوت به آثارش مراجعه کرده‌ام و عمری اگر باشد باز هم مراجعه می‌کنم، زیرا زبان و بیان دریابندری به‌عنوان یکی از چهره‌های درخشان ترجمه و نثرنویسی در جامعه ما، معدل زبان پارسی سلامت است، زبانی تندرست، سالم و بدون حشو و زواید.»

می‌پرسم: «از دریابندری دیگر چه می‌توان آموخت؟»، خالقِ «کارنامه‌ی سپنج» جنبه‌ی دیگری از آقای مترجم را بَر می‌کشد:

«دیدگاه‌های نجف همیشه مهم است، در مناظره‌ها، مقدمه‌ها و مقالاتش. مثلا یک مقدمه ترجمه شده از دکتروف در یکی از کتاب‌هایی که از او ترجمه کرده، دارد و یک دیدی از دکتروف درباره ادبیات دانشگاهی ارائه داده که بسیار جذاب و خواندنی است.»

نویسنده‌ی «زوال کلنل» می‌گوید که دریابندری را از نزدیک، بعد از انقلاب شناخته و در طول این سال‌ها همواره با او در ارتباط بوده، اما تاکید می‌کند:

«هر جا لازم بوده درباره‌ی ایشان صحبت کنم، این کار را کرده‌ام و همین حالا هم که شما با من صحبت می‌کنید، همین کار را می‌کنم و درواقع ادای احترامی می‌کنم به زحمات ۶۰ ساله‌ی نجف دریابندری با آن ترجمه درخشان «تاریخ فلسفه غربِ» برتراند راسل، به ویژه که می‌دانم این کتابِ بی‌نظیر را در ۲۵ سالگی ترجمه کرده و آن ترجمه‌ی درخشان «پیرمرد و دریا» را هم. این‌ها دو نمونه برای اثبات توانمندی او در عرصه‌ی ترجمه‌اند.»

لحظه‌ای سکوت می‌کند، تا من سوالم را بپرسم، اما گویی یک‌باره به‌یاد می‌آورد و با هیجان می گوید:

«فراموش نکنیم، دریابندری ویلیام فالکنر را به ما شناساند.»

از تاثیر دریابندری با ترجمه‌هایش بر ادبیات داستانی فارسی می‌پرسم و می‌شنوم:

«من هیچ‌وقت دنبال تاثیرات مستقیم نیستم، وقتی من می‌گویم نجف را به‌عنوان یکی از آموزگاران خودم می‌شناسم یعنی اینکه از او یاد گرفته‌ام و من مگر که هستم؟ من داستان‌نویس‌ام.»

دولت‌آبادی باز هم در انتها تاکید دارد:

«دریابندری برای من آموزگاری بسیار محترم است، خودم را یکی از هنرجویانش می‌دانم و همیشه برای من، مهم و دوست داشتنی بوده است».

*

عبدالله کوثری: زبانِ ترجمه‌اش رسا بود و فضل‌فروشی نمی‌کرد

از اینجا که هستم، از تهران، وصل می‌شوم به کیلومترها آن‌سوتر، به مشهد، به تلفنِ منزلِ عبدالله کوثری،‌ که خود یکی از مترجمان بزرگ و مهم ماست. گرچه معتقد است که درباره نجف حرف بسیار زده و البته حق دریابندری هم بوده آن حرف‌ها، اما با اصرار من، حاضر می‌شود دوباره از دریابندری و ترجمه‌هایش بگوید. آقای مترجم روی به‌کارگیری واژه‌ها حساس است، پس وقتی می‌پرسم: «به نظر شما مهم‌ترین مولفه‌ی ترجمه‌های دریابندری چیست؟»، می‌شنوم:

«مهم‌ترین لغت درستی نیست؛ مجموعه کارهای هر مترجم یا نویسنده‌ای جنبه های گوناگون دارد که نمی‌توان گفت مهم‌ترینش این است و آن نیست، مهم‌ترین قبل از اینکه معنای مشخصی پیدا نکند، فقط یک لغت است.»

ادامه می‌دهد و می‌رسد به اهمیت ترجمه‌های دریابندری:

«در مورد ترجمه‌های دریابندری هم همین‌طور است، برای توصیف کار هر کسی، باید چند صفت به کار بُرد. من به طور کلی می‌توانم بگویم دریابندری مترجم بسیار هوشیاری بوده، هم در انتخاب کتاب‌ها هوشیارانه عمل کرده و هم در ترجمه‌ی آن‌ها. او از جمله مترجمانی‌ست که از همان شروع کارش، زبان درخور هر متنی انتخاب می‌کرد و این کار آسانی نیست. دیگر ویژگی همیشگی آثار این است او اهل ادا درآوردن در نثر نیست، نثری که برمی‌گزیند، حتی در مواردی که متون فلسفی ترجمه می‌کند، زبانی رسا، روان و دور از فضل‌فروشی دارد. این‌ها از ویژگی‌های مهم ترجمه‌های دریابندری‌اند.»

در ادامه می‌گویم که جایی، از مترجمی دیگر، درباره‌ی دریابندری خوانده‌ام که نگاه سیاسی‌اش بر ترجمه‌هایش تاثیر گذاشت و به او هوشمندی داد و می‌شنوم:

«دیدِ سیاسی کدام دوره‌ی آقای دریابندری؟ ایشان زمانی چپِ توده‌ای بودند، مثل بقیه افراد مهم همنسل‌شان. ولی اتفاقا وقتی شروع به ترجمه کردند، سراغ نویسندگان رئالیسم سوسیالیستی نرفتند، بلکه با همینگوی و فاکنر شروع کردند. در ترجمه‌ی فلسفه هم به جای اینکه بروند کارهای مارکسیسم روسی را ترجمه کنند، راسل ترجمه کردند. گرچه آقای دریابندی حتی صحبت‌های سال‌های اخیرشان بوی چپ قدیم می‌داد، ولی این‌طور که از کارشان پیداست، در ترجمه‌ی ادبیات و فلسفه حساب قضیه را جدا کردند، یعنی شما در هیچ یک از آثاری که ایشان ترجمه کردند، رد آن نگرش دهه‌های بیست و سی را نمی‌بینید، یا دست‌کم من که ندیدم.»

از عبدالله کوثری مترجمی که ما خواندن بسیاری از آثار بزرگ جهان از جمله کارهای فوئنتس و یوسا را مدیون ترجمه‌های بی نقص و شیوای او هستیم، درباره زبان آوری دریابندری در ترجمه‌هایش می‌پرسم و می‌گوید:

«به نظر من مترجمی، اثری را خوب ترجمه کرده که در زبان مقصد -فارسی- به یک هویت برای آن کتاب می‌رسد. درواقع مترجم خوب کسی است که ترجمه‌اش در زبان مقصد هویت و ارزش دارد، جدا از اینکه متن چه باشد. منظور من این است که شما می‌توانید آن متن را در مقام یک متن شیوا و دلنشین فارسی بخوانید، فرض کنید انگار که تالیف ارزشمندی را خوانده‌اید. دریابندری هم از آن دست مترجان است که زبان ترجمه‌شان، سوای ترجمه بودن، خودش یک نمونه‌ای از زبان دلنشین و شیوای فارسی است، این کار یعنی بازآفرینی متن و آفرینش لحنی از زبان فارسی در ترجمه.»

آقای کوثری ادامه می‌دهد و از دشواری‌های کارِ دریابندری می‌گوید:

«دریابندری مترجمی نیست که مثل خیلی از آدم‌ها یک زبان داشته باشد و آن را برای همه متون به کار بگیرد، بعضی‌ها یک لحن دارند و آن را برای همه‌جور متن به کار می‌گیرند. از همینگوی تا دکتروف راهی طولانی است، ولی دریابندری این کار را کرده، زبان ترجمه همینگوی‌اش با دکتروف زمین تا آسمان فرق دارد، در حالی که یک نفر همه‌ی این‌ها را ترجمه کرده. این طبعا وفاداری به لحن نویسنده اصلی هم هست، مترجمی که همه‌ی این‌ها را یک جور ترجمه می‌کند، نشان می‌دهد لحن را نمی‌فهمد.»

دریابندری مترجمی خودآموخته بوده، اما تسلطی عجیب بر زبان دارد، آن هم از سن‌وسالِ پایین، این مسئله را با مترجمِ «آئورا» در میان می‌گذارم و می‌شنوم:

«ایشان هم مانند بسیاری از مترجمان خوب ما –شاید باید بگوییم خوشبختانه- دانشگاه ندیده‌اند! مگر مرحوم قاضی دانشگاه رفته بود؟ استاد سید حسینی در دانشگاه، رشته‌ی فنی خوانده بود، آدم با ارزشی مثل مصطفی رحیمی حقوق قضا خوانده بود و…».

تشکر می‌کنم از اینکه با من همراه شدند و به سوال‌هایم پاسخ دادند و کوثری در نهایت تاکید دارد:

«لطفا با همین لحن و واژه‌هایی که به کار برده‌ام، حرف‌هایم را چاپ کنید، بعضی از دوستان در بازنویسی لغات خودشان را می‌گذارند که منظور من نبوده، نسل ما با یک زبان حرف می‌زند و نسل شما جور دیگر. این‌ها را نقل به معنی نکنید، عین‌اش را بیاورید.»

و من تلاش کردم که چنین کنم.

سیدفرزام حسینی عبدالله کوثری مجله اینترنتی خوانش محمود دولت آبادی نجف دریابندری
نوشته قبلی: ادبیات و تخیل جامعه‌شناختی
نوشته بعدی: «واژه‌های عزادار»؛ به بهانه‌ی درگذشت «نجف دریابندری»

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh