site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > مرور کتاب‌های ناداستان > همه‌چیز به اندازه‌ی لازم و کافی
احمد اخوت

همه‌چیز به اندازه‌ی لازم و کافی

۱۵ مرداد ۱۳۹۹  |  سام حاجیانی

درباره‌ی «نقش‌هایی به‌یاد، گذری بر ادبیات خاطره‎‌نویسی» نوشته‌ی احمد اخوت

 

 

 

«اگر نقدِ ادبی، زندگی‌نامه و زندگیِ خودنوشت را به اندازه‌ی لازم و کافی با هم مخلوط کنید، حاصلش خاطراتِ کتابی است، کاری که بنیادش بر تعادلِ میان این عناصر است.» این‌ها کلماتِ جویس کارول اوتس است که احمد اخوت آن‌ها را در کتاب «نقش‌هایی به یاد، گذری بر ادبیات خاطره‌نویسی» در بخشی درباره‌ی مفهومی با عنوانِ خاطراتِ کتابی، نقل کرده است. توصیفی که می‌توان آن را درباره‌ی هر اثر هنری‌ای به کار برد. بنیاد، که بر تعادلِ میان عناصر شکل‌دهنده‌ی اثر باشد، البته در کنارِ هنر، استعداد، و تجربه‌ی خالق آن، بعید است نتیجه فاقدِ زیبایی باشد. کتاب تازه‌ی احمد اخوت هم با ظرافت، بنیادش را بر تعادل قرار داده و بیش و پیش از هر توصیف و معرفی‌ای می‌توان گفت اثری است خواندنی؛ کتابی که در آن موضوعاتِ مختلف به اندازه‌ی لازم و کافی با هم مخلوط شده‌اند و اثری منجسم پدید آورده‌اند.

آغازگرِ نقش‌هایی به یاد بخشی است با عنوانِ «مبانی نظری» که چندان هم به سیاقِ معمول، شاملِ نظریاتی خشک و سخت‌خوان نیست، و به نظر می‌رسد برای نویسنده مهم بوده که کتابش در همان آغاز از ریتم نیفتد و حتی خواننده‌ی کم‌حوصله‌تر را هم با خود همراه کند. شاید هر نویسنده‌‌ای چنین کتابی را با مبانیِ نظری شروع نکند، ولی احمد اخوت با اعتمادبه‌نفسی که ویژگیِ مهم بسیاری از نویسندگانِ باتجربه است، این کار را کرده و این مبانی را طوری با خاطرات و داستان‌هایی در هم آمیخته، که بعد از پایانِ این بخش، بعید است احساس کنید در حال خواندنِ مبانیِ نظری بوده‌اید.

این ویژگی را می‌توان به تمام بخش‌های کتاب تعمیم داد؛ نویسنده در سرتاسرِ نقش‌هایی به یاد ترجمه، تألیف، جستار، داستان، و خاطره را با هم مخلوط کرده و در این کار حواسش به حفظ تعادل بوده، و چنان با با استادی خواننده را جذبِ خواندنِ متن می‌کند که شاید یادمان برود در حال مطالعه‌ی مجموعه‌ای از جستارها با موضوع خاطره‌ایم. نویسنده مدام، به زیبایی، بین داستان و ناداستان، و خاطراتِ صرف و جستارهای روایی در رفت و برگشت است و با اینکه راویِ اصلی تمامِ بخش‌های کتاب خود نویسنده است و گاهی در میانه‌ی ترجمه‌ها و مبانیِ نظری هم حاضر می‌شود، ولی از آن راوی‌هایی نیست که «من»اش توی ذوق بزند. در نقش‌هایی به یاد همچون یک رمان، با شخصیت‌‌‌هایی روبرو می‌شویم که در چند جای کتاب حضور پیدا می‌کنند و خاطره‌ای تعریف می‌کنند و بعد داستان و خاطره‌ای دیگر، از شخصیتی دیگر. خاطراتی از پاریس دهه‌ی ۱۹۲۰، و به قول گرترود استاین «نسل گمشده»ی هنرمندان آمریکایی، خاطرات جنگ و زندان، خاطراتِ صادق هدایت در اصفهان، بخشِ بسیار خواندنی «قتل در آشپزخانه» که خاطراتی است درباره‌ی آشپزی و همین‌طور خاطراتی از عکس‌ها و نامه‌ها و حتی خاطرات رولانِ بارت که نگاهی توأم با شک و بدبینی به خاطره‌نویسی داشته است.

یکی از خواندنی‌ترین بخش‌های کتاب ترجمه‌ی جستاری از رولان بارت است، درباره‌ی خاطره‌نویسی، با عنوان «ژرف‌نگری»؛ بخشی که با نظرات او درباره‌ی این موضوع آغاز می‌شود و با چند خاطره از این نطریه‌پردازِ فرانسوی ادامه می‌یابد. «من هرگز دفتر خاطرات روزانه نداشته‌ام و یا بهتر بگویم هیچ‌گاه ضرورتِ این کار را حس نکرده‌ام.» بارت جستارش را با این جمله شروع می‌کند و در قسمتی دیگر نظرش را درباره‎ی نوشتنِ خاطرات تکمیل و ضربه‌ی نهایی را وارد می‌کند؛ «شکی نیست که خاطرات‌نویسیِ معمولِ روزانه، که نقش آن مانند دیگر کارهای معمولِ زیستیِ روزمره است، در خود لذت و آرامش دارد، اما فاقد شور است.» البته بحث بارت بیشتر بر سر موضوع انتشار است و این‌که آیا خاطرات شخصی ارزشِ انتشار را دارند و خواندنشان برای دیگران شورانگیز خواهد بود، یا نه. و اگر چنین ارزشی را می‌توان برایشان قائل شد، چه نوعِ خاطراتی باید منتشر شوند و چه خاطراتی باید تا ابد در کشوِ میز تحریرِ نویسنده‌شان بمانند. پاسخ بارت به این پرسش فقط یک نفر است: «… کافکا، که شاید فقط خاطرات او را بتوان بدون خشم خواند …» و او جستارش را با نقل‌قول‌هایی از کافکا که آن‌ها را بعد از خاطرات خود می‌آورد، به پایان می‌رساند، تا شاید با تواضع، حتی خاطراتِ خود را در برابرِ آنچه کافکا نوشته، کم‌ارزش قلمداد کند.

البته نقش‌هایی به یاد در بخشِ «مبانی نظری» و در قسمتی که ویژگی‌های خاطره‌نویسی را ذکر می‌کند، پاسخی دیگر نیز به این پرسشِ مهم بارت می‌دهد: «فاصله‌گذاری»؛ بحثی بسیار خواندنی درباره‌ی فاصله‌ای که همیشه بینِ یک رویداد و روایت آن وجود دارد: «کپیه‌برداری از واقعیت نه‌تنها امری ناممکن است، بلکه نشان دادنِ عریان و صریحِ واقعیت هیچ لطفی ندارد.» فاصله‌ای که حواسِ احمد اخوت در «نقش‌هایی به یاد» به آن بوده و فراتر از آن، در حالی که اثر هویت خود را در مقام یک ناداستان حفظ کرده، می‌توان به مثابه‌ی یک رمان نیز آن را خواند؛ ارنست همینگوی در پاریسِ ۱۹۲۰، آنا آخماتوا و دوست نقاش‌اش، آمادئو مودیلیانی، در پاریس ۱۹۱۰، فرانتس کافکا، چند روز پیش از مرگ، و در حال نوشتن آخرین جمله‌ای که از او به جا مانده: «و بی آن‌که بتوانیم کاری کنیم امید هم نقش بر آب می‌شود.» و صادق هدایت در اصفهان ۱۳۱۱ که در هنگامِ وداع با این شهرِ زیبا در کتابِ «اصفهان نصف جهان» با لحنی تأثیرگذار چنین نوشته: «وقتی انسان شهری را وداع می‌کند مقداری از یادگار، احساسات و کمی از هستی خودش را در آن جا می‌گذارد و مقداری یادبودها و تأثیر آن شهر را با خودش می‌برد.»، و شخصیت‌هایی دیگر، انگار همگی در جهانی داستانی، در زمان‌ها و مکان‌های مختلف از یک رمان، زندگی می‌کنند و «خاطرات» است که روایت‌هایشان را با هم مرتبط ساخته و سبب شده نقش‌هایشان همیشه به یاد بمانند.

اگر حتی با رولان بارت درباره‌ی این‌که خاطرات‌نویسی «فاقد شور» است، موافق باشیم، باید بپذیریم که نوشتنِ خاطرات کاری است لذت‌بخش؛ سفری به درونِ خود و راه و رسمی برای ازنو شکل دادنِ ارتباطی که سال‌هاست با دیگران، یا با بخشی از وجودِ خود، بریده‎ایم. هر چقدر هم خواندنِ خاطراتِ دیگران کسل‌کننده و فاقد شور باشد، هر شخصی، مثل رولان بارت، برای خود «کافکا»یی دارد که می‌تواند بدون ذره‌ای خشم، خاطراتش را با شور و لذت بخواند؛ مخصوصاً اگر نویسنده‌ی آن خاطرات حواسش به فاصله‌گذاری بوده باشد و خیال و واقعیت را به اندازه‌ی لازم و کافی با هم مخلوط کرده باشد.

#احمد اخوت تاریخ حافظه خاطره‌ خاطره‌نویسی ادبی سام حاجیانی نقش‌هایی به یاد
نوشته قبلی: یکی از آخرین‌ها
نوشته بعدی: «نگاه» بیش از هر ابژه‌ی دیگر، اشتباه فهمیده می‌شود

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh