site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > ناداستان خلاق در ایران > یوتوپیا و داستانی از خورخه لوئیس بورخس
borges

یوتوپیا و داستانی از خورخه لوئیس بورخس

۲۳ آبان ۱۳۹۹  |  آناهیتا قوامی

پرونده‌ی آرمانشهر (۸)

*

در مقطعی از تاریخ، مفهوم اتوپیا و زندگی‌ آرمانی‌ همراه با اصول و جنبه‌های‌‌ اجتماعی‌، سیاسی‌ و اقتصادی‌ آن بیش از پیش مورد توجه اندیشمندان و نویسندگان قرار گرفت. در پیدایش این نظریات، فقر، اوضاع نابه‌سامان اجتماعی‌ و آشوب‌های‌ سیاسی‌ نقش اساسی‌ داشت. اولین مدینه فاضله توسط افلاطون در کتاب جمهور مطرح شد و پس از آن سایر نویسندگان و نظریه‌پردازان، با توجه به تجربیات و اوضاع جامعه خود، ایده‌های مختلف آرمان‌شهر را با کیفیات متنوع مطرح کردند. در قرن پانزدهم زمینه‌های واقعی‌تری برای بسط این ایده به وجود آمد. یکی از درخشان‌ترینِ این آثار، اتوپیا اثر توماس مور است. از دیگر آرمان‌شهرهای انسان‌گرا، می‌توان به آرمان‌شهر فرانچسکو پاتریزی به نام شهرِ شاد اشاره ‌کرد. در این میان شهرِ خورشید، نوشته‌ی توماسو کامپانلا یک آرمان‌شهر عملی بود. همچنین آتلانتیسِ نو اثر فرانسیس بیکن از نظر برنامه‌ی علمیِ خود قابل اجرا بود، ولی از لحاظ نظری معطوف به فلسفه و مذهب بود. پس از آن بود که پوریتانیسم[۱] آرمان‌شهرهای مذهبی و سکولار بسیاری را خلق کرد.

تله‌ماک اثر فرانسوا فنلون شامل بخش‌هایی تخیلی بود که زندگی ساده را مورد توجه قرار می‌داد. بریتانیای جدید اثر جی. آ. الیس و سفر به ایکاریا اثر اتین کابه جوامعی آزمایشی در ایالات متحده را تصویرسازی کردند که به‌طور مشخص محدودیت‌های اقتصادی را نشان می‌دادند. بولور لیتون نیز در اثر خود به نام رقابت آینده ایده‌ی آرمان‌شهری را مطرح کرد که در آن اقتصاد کاملا حذف شده‌بود. همچنین ویلیام موریس در  اخبار از ناکجاآباد آرمان‌شهری را نمایش داد که اقتصاد در آن بی‌اثر بود. با این حال دو آرمان‌شهرِ با نفوذ دارای پایه‌ و اساس اقتصادی بودند: نگاه به گذشته، نوشته‌ی ادوارد بلامی و فریلند، نوشته‌ی تئودور هرزکا.

بسیاری از آرمان‌شهرها در قالب طنز و گاه طنز سیاه به تمسخر این ایده می‌پردازند. در این گروه آثاری چون سفرهای گالیور نوشته‌ی سویفت و اروون نوشته ساموئل باتلر جای می‌گیرند. قرن بیستم، عصر پیدایش داستان‌های ضد‌آرمان‌شهری بود. در میان آن‌ها رمان‌های پاشنه‌ی آهنین اثر جک لندن، دنیای قشنگ‌نو نوشته‌ی آلدوس هاکسلی و ۱۹۸۴ اثر جرج اورول آثار شاخصی محسوب می‌شوند.

خورخه لوییس بورخس[۲] نیز در داستان کوتاه «مدینه فاضله‌ی مرد خسته»[۳] ایده‌ای متفاوت و قابل تأمل از آرمان‌شهر ارائه می‌دهد.

این داستان نخستین‌بار در سال ۱۹۷۵ در مجموعه‌ی Book of sand به چاپ رسید. این مجموعه از آخرین آثار بورخس بوده و در دوران نابینایی نویسنده نوشته شده‌است. او از این مجموعه داستان با عنوان بهترین و شخصی‌ترین اثرش یاد کرده و آن را نزدیک‌ترین اثر به عقاید و احساسات شخصی‌اش می‌داند. در این نوشتار، نسخه‌ی فارسی داستان با دو ترجمه موجود از احمد میرعلایی و احمد گلشیری با محوریت آرمان‌شهر مورد بررسی قرار گرفته‌است.

اغلب آثار بورخس یک سادگی ظاهری و درعین‌حال گیج‌کننده دارند. «مدینه فاضله‌ی مرد خسته» هم در نظر اول داستانی ساده است، اما در عین سادگی، پیچیدگی تمام‌عیار جهان رازآلود بورخس را به تصویر می‌کشد. خوانش اولیه داستان مخاطب را با مفاهیم متفاوتی روبه‌رو می‌کند، ازجمله جهان‌های موازی، سفر در زمان، بی‌زمانی و زندگی آرمان‌شهری. اما نام داستان و عبارت پیش از شروع که شعری است از کوئه‌ودو[۴] مفهوم اتوپیا را پررنگ‌تر می‌کند. همچنین ارجاعات بیرون متنی و اشاره‌های مکرر به جهان‌های موازی، سفر در زمان، نام‌ها و حتی مکان‌هایی که در داستان نام می‌برد به‌مثابه‌ی ابزار کار نویسنده به‌عنوان عناصر زیبایی‌شناختی زیر پوسته‌ی ساختار نمایشی قدرتمند در بسط ایده‌ی آرمان‌شهر به کار گرفته شده‌اند.

اودورو‌آسه ودو[۵] مردی هفتاد‌ساله، خالق افسانه‌های تخیلی در سال ۱۹۶۷ در اتاق کارش در خیابان مکزیکو در شهر بوینس‌آیرس غرق در اندیشه و در حال نوشتن یک داستان است. او در خیالات خود در گستره‌ی بی‌انتهای اندیشه به عصری دیگر در چند قرن بعد سفر می‌کند و با مردی بدون نام که فلانی خوانده می‌شود آشنا شده، تلاش می‌کند با او ارتباط برقرار کند و برای ایجاد ارتباط تنها یک زبان کهن را می‌یابد. میزبان و مهمان از ویژگی‌ها و کیفیات زندگی و عصر خود برای دیگری می‌گوید که یکی واقعی (زندگی اودورو در زمانه‌ی خود) و دیگری که ویژگی‌های زندگی مرد میزبان است بر پایه تخیل اودورو بیان می‌شود (مصداقی از اتوپیای مورد‌نظر نویسنده). درنهایت میزبان به زندگی خود خاتمه می‌دهد و پیش از مرگ به یادگار یک تابلو نقاشی به اودورو هدیه می‌دهد و بدین‌ترتیب داستان دوم تمام شده و در ادامه‌ی داستان اول، اودورو را پس از این سفر ذهنی درحالی‌که به تابلو نقاشی آویخته بر دیوار نگاه می‌کند پشت میز کارش می‌بینیم. درواقع همزمان با دو داستان مواجه‌ایم، داستان نویسنده‌ای که مشغول نوشتن افسانه‌ای تخیلی بر پایه‌ی ایده‌ی آرمان‌شهر است و داستان زندگی و مرگ فردی که در آن آرمان‌شهر زندگی می‌کند.

از دیدگاه زیبایی‌شناسی ابهام موجود در داستان چه در سطح زبان و چه در محتوا نسبت به زبان معمول، امری خلاقه بوده و کاربرد استعاری زبان در داستان را موجب شده‌است. بورخس به این وسیله جهانی هماهنگ را با یک شبکه‌ی معنایی گسترده خلق کرده که قائم به ذات است. برای عبور از محدودیت و منطق زمانی در جهان واقعی، در این داستان بورخس استعارات و رمزهایی را به کار گرفته تا از این طریق اودورو پرنده‌ی خیالش را در دشت‌های بیکران به پرواز درآورد و در زمان حرکت کند، تا از مردی که از قرنی دیگر آمده بر سر میز شام بشنود که: «ما در ابدیت زندگی می‌کنیم.» این پیام‌ها به‌طور یکسان در کل داستان پراکنده‌اند. در شروع عبارت‌هایی نظیر «بر روی زمین دشت‌ها یک‌سان‌اند، در چنین زمینی راه خود را می‌جستم» و «نه اینکه واقعاً اهمیتی داشته ‌باشد که اوکلاهاما است یا تگزاس یا آرژانتین» این عبارت‌ها دلیل قاطعی بر انتزاعی بودن سفر به مثابه‌ی سفری در ابدیت است. او ادامه می‌دهد: «نه در یمین و نه در یسار حصاری ندیدم» که به زیبایی و وضوح به بی‌مرزی و بی‌انتهایی دنیای خیال و اندیشه اشاره می‌کند و جستن راه خود را در این بحر تفکر به یک سفر تشبیه می‌کند و سپس با بازخوانی شعری از امیلیو اریبه[۶] که می‌گوید: «در دل دشت بیکران مهیب/ در حوالی مرز کشور برزیل/ مصرع‌هایی که بیشتر و بیشتر و بلندتر و بلندتر می‌شوند…» بر این تکرار ابدی در بیکران تاکید می ورزد. در مواجهه‌ی اودورو و میزبان این پس‌زمینه همچنان جاری‌ست، این‌بار توسط مرد میزبان. او در ابتدا بیان می‌کند : «برای من نه در گذشته جذبه‌ای هست و نه در آینده» و در جواب سوال‌هایی که در ذهن خواننده شکل می‌گیرد در یک شبکه‌ی معنایی منسجم در سایر دیالوگ‌های این کاراکتر می‌خوانیم: «ما نه تاریخ داریم و نه سنوات تاریخی» و «ما خود را تربیت می‌کنیم تا در ابدیت زندگی کنیم» و از هنری نام می‌برد که در مدرسه فرا می‌گیرند: «در مدرسه به ما شک و هنر فراموش‌کردن می‌آموزند» و ادامه می‌دهد «فراموشی هر‌آنچه شخصی و محلی است» به این ترتیب مدعی ‌می‌شود زندگی در بی‌تاریخی و بی‌زمانی و فراموشی به‌مثابه‌ی زندگی در ابدیت است و در نهایت نیز نتیجه‌ی ابدی زیستن را در اواخر داستان به درون مایه و مفهوم اتوپیا پیوند می‌زند. به این ترتیب که خودکشی گروهی و خودخواسته را در کنار زیست ابدی می‌آورد.

معرفی میزبان که نماینده‌ی مردمان عصر اوتوپیاست، با فضاسازی محیط پیرامونش آغاز می‌شود. گفتمان غالب در این بخش گفتمانی عبوس و خشک است. خانه‌ مستطیل شکل و بسیار ساده بوده و در گذار از دهلیزی، آشپزخانه نیز با وسایل تماماً فلزی توصیف شده‌است. مابه‌ازایِ درونیِ این فضا، کاراکتری‌ست که در آن زندگی می‌کند با اجزایی تیز، زوایای مستطیل‌شکل و چشم‌هایی غریب،  همچنین در جای دیگر با تاکید بر لحن قاطع میزبان هنگام حرف‌زدن این توصیف گسترش می‌یابد: «وقتی حرف می‌زد هیچ تکانی به سر و صورت نمی‌داد». رنگ خاکستری لباس میزبان با چشمان بی‌حالت و بی‌روح او در کنار توصیف خانه، مدخلی‌ است برای ورود به بحث آینده بشریت در جامعه‌ی آرمانی.

انتخاب زبان لاتین به‌عنوان راه ایجاد رابطه میان مهمان و میزبان می‌تواند با این ویژگی عصر آرمانی نیز ارتباط معنایی پیدا کند. نویسنده حتی انتخاب یک زبان کهن را در مقایسه با زبان لموزی (Lemosi)  که گویشی از لاتین نو می‌باشد و قدری جدیدتر است مورد تاکید قرار داده‌است. مرد می‌گوید «نقل‌قول‌ها تمام چیزی است که اکنون داریم. زبان نظامی از نقل‌قول‌هاست». واضح است که زبان هر جامعه عنصری زنده و پویاست و زایایی آن مولود اندیشه و تنوع افکار است. در چنین جامعه‌ای امید رشد زبان در بستر زمان امری دور از انتظار به نظر می‌رسد.

بخش اعظم داستان در گفت‌وگوهای اودورو و مرد میزبان شکل می‌گیرد. میزبان در خلال صحبت‌هایش به دو کتاب اشاره می‌کند. کتاب اول سفرهای گالیور[۷] نوشته‌ی جاناتان سویفت[۸] است. سفرهای گالیور جزء مشهورترین داستان‌های تخیلی جهان است که موضوع اتوپیا را دستمایه‌ی داستانی طنز قرار داده‌ است. داستان، که در چهار بخش نوشته شده ‌است، به‌صورت سفرنامه‌ از زبان دریانوردی به نام ناخدا لموئل گالیورو روایت می‌شود. داستان در نقطه‌ای آغاز می‌شود که کشتی او بر اثر طوفان آسیب دیده و در میان امواج بی‌کران دریا سرگردان است و مانند اودورو سر از جامعه‌ای متفاوت درمی‌آورد. گالیور در این سفرها با چهار جامعه متفاوت مواجه می‌شود؛ در سفر به بِراب دینگ نَگ، با مردمانی غول‌پیکر روبه‌رو می‌شود (مانند مواجهه اودورو با میزبان خود که او را فردی عظیم‌الجثه معرفی می‌کند) و همچنین در سفر به لاپوتا، لاپوتایی‌ها را مردمانی علم‌زده که همه‌چیز را در قالب علم می‌بینند می‌یابد، علم‌زدگی و اشباع جهان از دانش نیز در اتوپیای داستان بورخس وجود دارد. در سفر به بال نیب رابی؛ گالیور با جامعه‌ای برخورد می‌کند که مردمان نامیرا در آن زندگی می‌کنند، نامیرایی نیز عنصر مشترک این جامعه با آرمان‌شهر داستان بورخس است.

کتاب دیگر مدخل الهیات یا  جامع الهیات[۹] نوشته‌ی توماس آکویناس[۱۰] است. این اثر آکویناس از نظر جامعیّت و نظام‌مند بودن کم‌نظیر است. اهمیت و شهرت این کتاب به‌حدی است که وقتی واژه  summa  بدون پسوند استفاده می‌شود معمولاً منظور از آن‌‌ همان کتاب آکویناس، یعنی اثر ارزشمند جامع الهیات است. این کتاب پر نفوذترین کتاب در ادبیات غرب به شمار می‌رود. در سراسر این کتاب نویسنده به متن‌های مقدس، ارسطو، آگوستین و دیگر دانشمندان یهودی، یونانی، رومی، مسیحی و مسلمان ارجاع می‌دهد.

میزبان ادعا می‌کند که داستان سفرهای گالیور را عده‌ای واقعی می‌پندارند. واقعی پنداشتن داستانی که به‌عنوان اثری تخیلی در جهان مشهور است و در تخیلی خواندن جامع الهیات می‌تواند با آنچه در مدرسه به آن‌ها آموخته‌اند مرتبط باشد: هنر شک و فراموش کردن. و زمانی که این آموزه از سوی نظامی حاکم انجام گیرد می‌تواند بنا بر مصلحت و خواسته‌ی گروه حاکم تغییر کند. از سوی دیگر در این جامعه که مردم نه تاریخ دارند و نه سنوات تاریخی، خواندن کتابی که تاریخ فلسفه و ادیان است منطقی به نظر نمی‌رسد. میزبان در جای دیگری اشاره می‌کند دوباره خواندن کتاب‌ها مهم است؛ او در چهارصد سال عمرش فقط پانزده کتاب خوانده و یکی از آن‌ها که بنابر گفته خودش حتما بازخوانی‌اش کرده مدخل الهیات است. چگونه می‌شود به این کتاب عنوان تخیلی داد یا همه‌ی تاریخی را که در آن گنجانده شده نادیده انگاشت؟ مگر این‌که فرضیه‌ای را در نظر بگیریم به این ترتیب که فراموش کردن ویژگی‌های فردی امری تعمدی است تا ذهن و حافظه بشر از آنچه مصلحت است تهی شود. همچنین در جای دیگر میزبان بیان می‌کند که مردم از مقطعی به بعد به فلسفه روی می‌آورند. آیا درک فلسفه و فلسفه‌ورزی برای فردی که تاریخ آن را نمی‌داند میسر است؟

واژه اتوپیا  برای اولین‌بار در کتاب آرمان‌شهر اثر سر توماس مور که به زبان لاتین و درباره‌ی عالی‌ترین شکل جمهوری در سال ۱۵۱۶ انتشار یافت، مورد استفاده قرار گرفت. توماس مور واژه‌ی اتوپیا  (Utopia)  را از واژگان یونانی گرفته و ترکیب کرده‌است (ou)  پیشوند نفی، در انگلیسی  not ) و (topos  به معنی مکان (در زبان انگلیسی (place)  است، ترکیب این دو کلمه یونانی به مفهوم هیچ‌جا (no place) یا ناکجاآباد است. اثر آرمان‌شهرِ مور از دو بخش جداگانه تشکیل شده که در بخش اول به تحلیل وضع بحران‌زده جامعه‌ی انگلیس زمان خودش می‌پردازد و در بخش دوم در قالب داستان‌پردازی خصوصیات یک جامعه آرمانی را به تصویر می‌کشد. در داستان بورخس نیز این دو بخش را دو کارکتر داستان به نمایش می‌گذارند. به این ترتیب که به موازات بخش اول کتاب مور، در اینجا اودورو به بیان نواقص جامعه زمانه‌ی خود می‌پردازد و با توصیف سیاست‌مداران و اوضاع سیاسی و رسانه وضع جامع را وصف می‌کند. در مقابل نیز میزبان به موازات بخش دوم کتاب مور به توصیف جامعه‌ی خود یا همان اتوپیای بورخس می‌پردازد. مدینه فاضله مور یک جامعه سیاسی است که شکل حکومت آن دموکراسی پارلمانی است و نمایندگان مجلس و مقامات دولتی شهر به‌طور غیرمستقیم انتخاب می‌شوند. چنانچه می‌بینیم در داستان بورخس عصری که میزبان در آن زندگی می‌کند نیز فاقد مالکیت است.  طبق اشاره میزبان، او خانه‌ای ساخته که مثل باقی خانه‌هاست و پس از او خانه و اموالش به دیگرانی می‌رسد که یکدیگر را نمی‌شناسند، در اتوپیای مور نیز هر دو سال یک‌بار خانه‌های مردم عوض می‌شود.

در اتوپیای بورخس افراد اسم ندارند و با عنوان فلانی خوانده می‌شوند، مالکیت خصوصی و ملیت و نژاد رنگ باخته و جامعه اساسا از هرگونه کیفیت فردی و خصوصی عاری‌ست، در این جامعه افراد در صد سالگی به بلوغ می‌رسند و پس از آن ترجیح می‌دهند تنها زندگی کنند؛ بدون عشق، بدون همراه. هرکس می‌تواند هر آن به زندگی خود خاتمه دهد. این جهان فاقد احساسات تاریخی است. در این آرمان‌شهر احساسات به نفع منطق و عقل کنار رفته و جهانی خالی از تنوع پدید آورده‌است. این دوران؛ عصر فراموشی و شک است. فراموشی آنچه لازم است و البته به خاطرسپردن آنچه شاید ضرورت و مصلحت است. این‌گونه که هیتلر در این آرمان‌شهر به‌عنوان فردی انسان‌دوست شناخته شده و به نیکی از او یاد می‌شود. و در مقابل خاخام‌ها فراموش شده‌اند. در این جامعه واقعیت‌ها برای هیچ‌کس ارزش ندارند. در نهایت اتوپیای مورد نظر بورخس در این داستان جامعه‌ای است که صلح بر آن حاکم است، اما دوستی نه.

با مطالعه و مقایسه آرمان‌شهرها و نوع استفاده هر نویسنده از این مفهوم که گاهی آن را دستمایه داستانی طنز کرده و گاه مورد سیاه‌نمایی قرار داده‌اند درمی‌یابیم بورخس، دیدگاه خود درمورد اتوپیا که آمیزه‌ای است از تفکر انتقادی، واقع‌گرایی، طنز و امیدبخشی، در کنار هم جهانی بینابین اتوپیاهای پیش از خود را به تصویر می‌کشد. نگاه او به این جامعه‌ی آرمانی آمیزه‌ای از امید و یأس است. نکته‌ی تأمل‌برانگیزی که تفاوت این اتوپیا را با سایر نمونه‌ها مشهود می‌کند، وجود عنصر سومی است که بورخس آن را با زیرکی به تصویر کشیده‌است. او می‌گوید در‌نهایت هر آرمان‌شهری که ساخته شود توسط نظام حاکمی که قدرت و سیاست به دست اوست، هدایت و اداره شده، آیا ساخت آرمان‌شهر واقعی قابل اجراست؟ آیا جز در عالم تخیل دست یافتن به جهانی که کیفیات زیست در آن به تمامی براساس منفعت شهروندان عادی جامعه است امکان‌پذیر خواهد بود؟ چگونگی آموزش‌وپرورش، یادآوری و فراموشی، قوانین و نظام زبانی، هنر، دانش و قوانین جز در زیر سایه‌ی گروهی حاکم و سیاست‌مداران هر جامعه‌ای‌ست؟ و آیا رویکردها و منافع این گروه نیست که به شکل‌گیری آرمان‌شهر می‌انجامد؟ آیا از این طریق نیست که نامی به‌عنوان قهرمان در یادها زنده می‌ماند و نامی فراموش می‌شود؟ آیا از همین رهگذر نیست که تاریخ بنا بر مصلحتی تحریف شده و تنها نقل‌قول‌های مقتضی باقی می‌مانند و مابقی به فراموشی سپرده می‌شود؟ آنچه از تاریخ و ادیان در ذهن بشر باقی می‌ماند چیزی جز حاصل غربالگری‌های نظام‌های حاکم است؟

با این‌همه بورخس در انتها خواننده را با این تلخی رها نمی‌کند و در پایان گس خود، تلخی و شیرینیِ یأس و امید را با هم می‌آمیزد و درنهایت با تصویری امیدبخش داستان را به پایان می‌رساند. اودورو از سفر در زمان بازگشته و در اتاقش به تابلوی نقاشی نگاه می‌کند و می‌گوید که مواد پراکنده در جهان روزی به یکپارچگی و وحدت خواهد رسید و روزی به‌عنوان هدیه‌ای به نوع بشر داده خواهد شد. به بیانی دیگر آرمان‌شهر نیز برآیند همین جوامع و همین طرز فکرهاست که ذرات پراکنده‌اش روزی به‌هم خواهد ‌پیوست. البته این نکته را نیز باید مورد توجه قرار‌داد که زمانی که هدیه به دست اودورو رسید سایر بوم‌ها تقریبا خالی توصیف شده‌اند، آن‌ها آثاری بودند فاقد تنوع رنگی و جزییات و رنگ غالب همه‌ی آن‌ها زرد بود. این تجسم دنیایی خالی از ملیت و مالکیت و ذهنیت فردی است. گرفتن این‌چنین هدیه‌ای در آن‌چنان دنیایی تنها در جهان داستانی بورخس رخ می‌دهد زیرا این شیوه‌ی کار اوست که همواره سوالات بیشتری را نسبت به پاسخ‌ها مطرح می‌کند.

 

پی‌نوشت:

[۱] پوریتانیسم (Puritanism) یک حرکت اصلاحی مذهبی در اواخر قرن شانزدهم و قرن هفدهم میلادی است که به دنبال پاک کردن کلیسای انگلستان از بقایای کاتولیک رومی است.

[۲]  Jorge Luis Borges نویسنده، شاعر و ادیب آرژانتینی ۱۸۹۹ – ۱۹۸۶

[۳]  Utopia Of a Tired Man

[۴]  Quevedo نویسنده و شاعر و سیاست‌مدار اسپانیایی ۱۵۸۰ – ۱۶۴۵ فرانچسکو د کوئه ودو

[۵]  Udoro ACevedo

[۶]  Emilio Oribe فیلسوف و شاعر اهل اروگوئه (۱۸۹۳- ۱۹۷۵)

[۷]  Gulliver’s Travels

[۸]  Jonathan Swift شاعر و نویسنده و هجونویس و نویسنده‌ی رساله‌های سیاسی.ایرلند (۱۶۶۷- ۱۷۴۵)

[۹]  Summa Theologiac

[۱۰]  Tommaso d Aquino توماس آکویناس در پایان سال ۱۲۲۴ یا آغاز سال ۱۲۲۵ میلادی، در قصر روکّاسکّا، نزدیک ناپل دیده به جهان گشوددر پنج سالگی او را به دیر بندیکتی مونته کاسّینو سپردند تا در آنجا تعالیم عرفانی را بیاموزد. او زمانی که ۲۰ سال داشت، به‌‌رغم مخالفت شدید خانواده‌اش، به فرقه دومنیکن‌ها پیوست. او بزرگ‌ترین فیلسوف مسیحی قرون وسطی و یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه تاریخ کلیسای کاتولیک به شمار می‌آید. آکویناس در ۱۲۵۲ از کلن به‌ پاریس بازگشت و در این زمان بود که او لیسانس خود، یعنی جواز تدریس در دانشکده الهیات، را دریافت کرد. در‌‌ همان سال به مقام استادی رسید و در سال ۱۲۵۹ به‌عنوان استاد دومنیکنی به تدریس پرداخت. توماس آکویناس در فاصله سال‌های ۱۲۶۵-۱۲۷۴، یعنی از چهل سالگی تا پایان عمر، کتاب ارزشمند جامع الهیات را نوشت . او در هفتم مارس ۱۲۷۴ در صومعه‌ای در میانه‌راه ناپل و رم درگذشت. همین مرگ ناگهانی سبب شد تا مهم‌ترین اثرش در زمینه الهیات مسیحی یعنی کتاب جامع الهیات ( Summa theologiae ) برای همیشه ناتمام باقی بماند.

 

منابع:

یوتوپیا، توماس مور، ترجمه داریوش آشوری، نشر خوارزمی، تهران: ۱۳۶۱

تاریخ اندیشه‌های سیاسی در غرب، ابوالقاسم طاهری، تهران: قومس، ۱۳۷۴.

سیر اندیشه‌های سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، دکتر احمد بخشایش اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، ۱۳۸۸

پیام‌های زیبایی‌شناختی، امبرتو اکو، ترجمه محمد تقوی.

عصر اتوپی، رضا داوری، تهران حکمت ۲۵۳۶.

فرهنگ تاریخ اندیشه‌ها، (مطالعاتی درباره‌ی گزیده‌ای از اندیشه‌های اساسی)، جلد اول، تهران سعاد، ۱۳۸۵

جمهوری. افلاطون ۱۳۶۸، ترجمه‌ی فواد روحانی، تهران علمی‌وفرهنگی، ۳۶۰ تا ۳۷۰ ق. م

جامع الهیات، ۱۴۸۵

فصل‌نامه‌ی ترجمان، آذر ۱۳۹۳

سفرهای گالیور ۱۷۲۶، ترجمه منوچهر امیری

آرمانشهر آناهیتا قوامی خورخه لوئیس بورخس یوتوپیا
نوشته قبلی: قصه‌ی سبیل (جستار‌ی در باب صداقت)
نوشته بعدی: آخرین رقص بر قلّه

نظرات: ۱ پاسخ اضافه شده

  1. یوتو‌ پیا و داستانی از بورس ۲۴ آبان ۱۳۹۹ پاسخ

    بسیار عالی بود . ممنون .

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh