utopia

کُلاژ شهر

پرونده‌ی آرمانشهر (۳) * شهر را کوچک می‌کنم؛ آسمان را ریزتر، ابرها را ذره‌ذره، بالا را رها می‌کنم، به پایین می‌چسبم، زمین را سوا می‌کنم، درخت‌ها، برگ‌ها، ریشه‌ها و نقطه‌ی مقابلش آسمان‌خراش‌ها. شهر را کوچک‌تر می‌کنم، در قالبی که هر روز با آن سروکار دارم، می‌خواهم از کل یک جزء بسازم، از جمع یک فرد. […]