Poetic Photography by Cristina Coral

پیتکا

چشمانم را که باز می‌کنم آفتاب به لبه ‌ی پنجره رسیده‌است و صدای رادیوی زن همسایه بلند شده‌است. باید حدودا هفت صبح باشد. موهایم را از روی صورت پَس می‌زنم. تصویرم در آینه‌ی روبرو با ملحفه‌ی سفید و  دست‌ها و پاهای کِش آمده‌ و آویزان از هر طرف، شبیه به قاب‌های فوتومنتاژ شده‌ای‌ است که […]