WhatsApp Image 2020-03-30 at 20.18.49

داستان کوتاه «کورت»

حساب همه چیز را کرده بودم. ساعت هفت صبح سه مهر توی محوطه هتل مروارید. حتی می‌دانستم قرار است پیراهن بلند یشمی‌ام را که سهام خیلی دوست داشت، بپوشم با کفش های سیاه بندداری که تازه خریده بودم. چون مهم بود کفش‌ها از پایم درنیاید و می‌خواستم ماتیک مایع بیست‌وچهار ساعته‌ی کالباسی‌ام را بزنم و […]