DonaldBarthelme

داستان کوتاه «درباره‌ی بادیگارد»؛ دونالد بارتلمی

آیا بادیگارد سرِ زنی که پیراهن‌هایش را اتو می‌زد، داد می‌زند؟ چه‌کسی یک سوختگی قهوه‌ای روی پیراهن زرد او انداخته است؟ پیراهنی که آن‌قدر گران از ایوسن‌لورن خریده بود. یک سوختگی قهوه‌ای بزرگ درست روی قلب؟ آیا کارفرمای بادیگارد، هنگامی که در سیتروئن نقره‌ای مات منتظر سبز شدن چراغند، با او صحبت می‌کند؟ با بادیگارد […]

خلوت شخصی

هویج یعنی هویج، خلوت هم یعنی خلوت

از چخوف پرسیدند زندگی چیست؟ گفت زندگی زندگی است، همان‌طور که هویج هویج است. در مورد خلوت هم باید همین را گفت: خلوت یعنی خلوت. همین و بس. تنها بودن در میان جمع حرف مفت است. این حرف مفت سابقه‌ی زیادی دارد. مثلاً سعدی می‌گوید: من در میان جمع و دلم جای دیگر است. یعنی […]