یادداشتهای یک جتلگ از قارهای دور – ۳ راضیه مهدیزاده «دلم برای پزشکی میسوزد که بعد از مرگم تنم را تشریح خواهد کرد. او قلبم را به شکل نقشهی جغرافیای جهان عرب خواهد یافت.» این جمله را غاده گفت. دستی در موهای پرپشت سیاهش کشید و من را در انتهای کوچهی بنبست با […]