گفتوگو با «حسامالدین نبوینژاد»، صاحب امتیاز و مدیرمسئول فصلنامهی «زندهرود» گفتن از احمد اخوت سخت است، حتی اگر سالها همکاری، «اخوتی» میان دوتن برقرار کرده باشد. حسامالدین نبوینژاد از سال ۱۳۷۱ بهواسطهی مجله زندهرود رابطهای تنگاتنگ با احمد اخوت داشته است. برای گفتوگو با ایشان به دفتر وکالتشان رفتم و «به گزاف» تکیه بر […]
فراخوانِ متن برای من مهم است
گفتوگو با «احمد اُخوت» دربارهی زندگی و آثارش اینطور که خودش میگوید و میخوانید، احمد اُخوت زندگیِ چندان پُر فراز و نشیبی نداشته است، بیشتر طول عمر پُر فایدهاش را در اصفهان گذرانده و چندان اهلِ سفر هم نیست؛ در متن اما، خلافِ این راه را رفته است، از بورخس تا فاکنر، از تکداستانهایی درخشان […]
روایت تکراری نویسندهای که یک سیلی به همهی ما زد و رفت
او هم داستانی تکراری دارد. روایت تکراری بسیاری از نویسندگان که به مرگ طبیعی نمردهاند و خود مرگ را فراخواندهاند. هوشنگ گلشیری در مورد غزاله علیزاده میگوید: «او یک سیلی به همهی ما زد و رفت.» وقتی در روز جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۷۵ زادگاهش، مشهد را ترک کرد و به قصد نابودی به جواهرده […]
او شانه به شانهی جاودانگان ایستاده است
محمد تقوی از «هوشنگ گلشیری» میگوید سالِ ۱۳۷۹، سالِ بدی برای ادبیات ایران بود، سالِ وداع و مرگ بود، سالِ تلخ از دست دادنها؛ احمد شاملو، نصرت رحمانی و هوشنگ گلشیری را یکجا و به فاصلهی چند ماه از یکدیگر، در این سال از دست دادیم، سه بزرگِ بیبدیل را. دو نفر از تبارِ شعر […]