روزی روزگاری آناتولی – ۲ گاهی پیش میآید که به عیادت مردگان بروم. درست دلیل این کارم را نمیدانم. در واقع گمان نمیکنم هیچیک از کسانی که در زیر سنگ این تابوتهای بزرگ مرمرین[۱] دراز کشیدهاند به چنین چیزی نیاز داشته باشند اما، گویی از تصور اینکه روح سرگردانی در آن حوالی انتظار آمرزیده […]