ـ تو با تبلت برو سر کلاس فیزیک، من این ساعت جلسه دارم. ماراتن شروع میشود. شب موبایل را میگذارم روی حالت پرواز و ساعتش را در چندین زمان تنظیم میکنم؛ ۷:۴۵ شروع کلاس سنا، ۸ شروع جلسهی خودم، ۸:۳۰ کلاس محمدرضا. وسط جلسه، ساعتِ۸:۳۰، موبایلم زنگ میخورد. هندزفری را درمیآورم، صدای لپتاپ را بالا […]
در باب میرایی؛ نوشتهی انیس باتور
روزی روزگاری آناتولی – ۱ ** همواره بخش بزرگی از زندگیام با وحشت از مرگ همراه بوده است. در واقع سالیان سال است که با هم زندگی میکنیم. بهطور قطع این ترس کم و بیش به سراغ تمام آدمها میآید؛ اما در مورد امثال من میتوان از آن بهعنوان نوعی بیماری یاد کرد: تقریبا […]
گفتوگو با آلیسون هاثورن دمینگ
آلیسون هاثورن دمینگ علاوه بر چهار کتاب شعرش، «علم و دیگر شعرها» (۱۹۹۴)، «شهریاران: منظومهای بلند» (۱۹۹۷)، «لوسی نابغه» (۲۰۰۵) و «ریسمان» (۲۰۰۹)، سه مجموعه جستار در حوزهی محیط زیست نوشته است: «وطن موقت» (۱۹۹۴)، «لبههای جهان متمدن» (۱۹۹۸) و «معنویت در واقعیت» (۲۰۰۱). آلیسون هاثورن دمینگ، از نوادگان ناتانیل هاثورن، رماننویس مشهور آمریکایی، در […]
از رنجی که میبریم
من موجود بدبخت و حسودی هستم. وقتی کسی را میبینم که به کارش عشق میورزد و محل کارش را دوست دارد، مدام در حرفهایش دنبال تناقض میگردم و ناخودآگاه از او بدم میآید. اگر صبح در حالی که میکوشم تن گیج و تباهم را به شرکت برسانم، چشمم به گربه مرفهی بیفتد که در آفتاب […]