کبابهای زردرنگ را جلویم گذاشت و با لبخندی غرورآمیز گفت: -بخور که از این بهتر گیرت نمیاد! کنار یک استخر بزرگ محاط به باغی مملو از درختان بلند نشسته بودم و کباب زرد به نیش میکشیدم. میگفت فقط خودش بلد است چنین چیزی را درست کند. راست و دروغش را نمیدانم، ولی واقعا طعم عجیبی […]
بیخوابی
پروندهی آرمانشهر (۱۲) * هی خودم را گول میزنم؛ وضع که تا ابد همینطور نمیماند. تمام روز مینشینم گوشهی اتاق، خیره میشوم به عکس هدایت و آن عینک ته استکانیاش. پدرم در را که باز میکند بوی توتون میپاشد توی اتاق. نعره میزند: «اینم شد زندگی؟» به رفتن فکر میکنم، به بودن، به اینکه چرا […]
آخرین رقص بر قلّه
پروندهی آرمانشهر (۹) ما، که منظورم آدمهاست، میدویم. ورزش میکنیم. بله. هر صبح لعنتی. و به این موضوع افتخار میکنیم. تا جا باز کنیم. تا بهتر مصرف کنیم. مصرف. میخواهیم زنده بمانیم تا مصرف کنیم. این موتور جامعه است. تا زمان را برای قدرت پمپ کند. و قدرتمندان از این زمان اضافه چه میخواهند؟ […]
گم شدن در هیاهوی تکرار؛ معرفی مجموعه داستان «توت فرنگیهای اهلی»
مجموعه داستان «توت فرنگیهای اهلی» اولین کتاب نویسنده، مهدی قلینژاد ملکشاه، است که در انتشارات نگاه منتشر شده. داستانهای مجموعه کم و بیش به یکدیگر مرتبط هستند و ردپای شخصیتهای هر داستان را میتوان در داستانی دیگر دید. دردو داستان اول یعنی «راه انحرافی» و از «اینکه با هم همسفریم خوشحالیم» شخصیتها ثابتند و زاویه […]