scott russell sanders

«مردانی که می‌­پنداریم»، نوشته‌ی اسکات راسل سندرز

مردانِ گذشته، از جمله پدرم را به خاطر می­‌آورم، محکومین سیاه­پوست و نگهبانان سفید را در مزارع پنبه‌­ی سرتاسر حاشیه­‌ی جاده‌­های حومه‌­ی ممفیس می‌­دیدم. احتمالن سه یا چهارساله بوده‌­ام. زندانیان لبا‌س‌­های چرک با راه راه خاکستری و سیاه، به سنگینی کرباس، و خیس از عرق پوشیده بودند. بدون کلاه، با پشتی خمیده، در گرمایی کشنده […]

انیس باتور

در باب میرایی؛ نوشته‌ی انیس باتور

روزی روزگاری آناتولی – ۱ **   همواره بخش بزرگی از زندگی‌ام با وحشت از مرگ همراه بوده است. در واقع سالیان سال است که با هم زندگی می‌کنیم. به‌طور قطع این ترس کم و بیش به سراغ تمام آدم‌ها می‌آید؛ اما در مورد امثال من می‌توان از آن به‌عنوان نوعی بیماری یاد کرد: تقریبا […]

roy-richard-grinker

سیاهان، زنان و آسیب‌هایی که با خود حمل می‌کنیم

گزارشِ «ناداستان» در مطبوعات غرب   به روزنامه‌ها و مجله‌های انگلیسی‌زبانِ این روزها اگر نگاهی بیندازیم، چند موضوع بیشتر از همه خودنمایی می‌کند. یکی از این  موضوعات  مسئله‌ی  سیاهان و تبعیض علیه آن‌‌هاست. و هرگاه از تبعیض حرف می‌زنیم، بدون شک بحث زنان و تبعیض علیه آنان هم به میان می‌آید. یکی دیگر از مسائل٬ […]

Jhumpa-Lahiri

چای ماسالا با «جومپا لاهیری»

یادداشت‌های یک جت‌لگ از قاره‌ای دور – ۱   ۱ مدت‌ها قبل از آن‌که چشم‌های قهوه‌ای روشن‌اش را از فاصله‌ی دومتری ببینم با او دوست بودم. دوستی‌مان به زمانی برمی‌گردد که یک مهاجر تمام‌عیار شدم و تصمیم گرفتم به زبان دیگری که زبان مادری من نبود، داستان بنویسم. جومپا دوست قدیمی‌ام، هندی‌الاصل است و در […]