در بخش اول سرگذشت اجتماغی رمان در ایران به پیدایش و تکوین آن در ایران پرداخته شد در بخش دوم، ادامه این روند از شکست مشروطه تا ۱۳۲۰ مورد بررسی قرار گرفته است:
پس از شکست مشروطه، امید به بهبود شرایط در میان روشنفکران سرخورده، رنگ میبازد. طرز فکر ناسیونالیستهای تجدّدخواه که بر نیاز ملّت به وجود آگاهی از گذشتهی تاریخیشان تأکید داشتند، رواج مییابد. رمان تاریخی در این دوران به عنوان مطرحترین ژانر ادبی رخ مینماید و طرز بیان هنری تجلیل از مردان بزرگی میشود که در گذشته منجی ایران بودهاند… بنابراین رمان تاریخی این دوره، منعکسکنندهی زمانهای است که در آن هر گروه اجتماعی از دیدگاه خود، در جستوجوی هویّت و امنیّت است. این جستوجو که مهمترین مشغلهی ذهنی روشنفکران تا سالهای ۱۳۲۰ است، خلّاقترین نمود ادبی خود را در رمان بوف کور صادق هدایت مییابد.
در بافت و زمینهای که احساس ملّی تقویت میشود و همگونسازی اجتماعی با سهولت بیشتری صورت میپذیرد، جنبشهای ادبی که ناسیونالیسم را بازنمود میکنند نیز فرصتی برای رشد مییابند… در پی توسعهی چاپ و انتشار، رمان فارسی کمک کرد تا زبان فارسی به عنوان زبان فراگیر رسمی در همهی مناطق ایران رواج یابد و زبانهای اقلیّتهای قومی هرچه بیشتر به حاشیه رانده شوند… رمان فارسی به وجهی دیگر نیز با ناسیونالیسم در پیوند است. گفتمان مدرنیته و ناسیونالیسم، رمان راهمچون مدرسهای به خدمت گرفت تا نظام معنوی، اخلاقی، علمی و فلسفی خود را تا دورترین نقاط کشور اشاعه دهد. ناسیونالیسم برای یکپارچهسازی ایران، رفع تمایزات و تفاوتهای قومی، زبانی، گسترش فرهنگی واحد و تبلیغ و تعمیق نظم نوین سیاسی، رمان را بهترین رسانه و محمل یافت. پیدایش رمان تاریخی فارسی در ایران، مقارن نابسامانیهای عصر مشروطه، علاوه بر مقتضیات و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داخل کشور، از دو چشمانداز کلی فکری-فرهنگی و سیاسی-اجتماعی، تحت تأثیر برخورد ایران با غرب (اروپا) قرار دارد: گسترش دامنهی فرهنگی ایران با اروپا، اعزام دانشجو به خارج، فراخواندن معلمان خارجی به دارالفنون، رفت وآمد سران کشور و روشنفکران جامعه به اروپا، ورود کتب مختلف علمی، تاریخی، ادبی، دریافت تکنولوژی چاپ و نشر کتاب و مطبوعات و در نتیجه آشنایی ایرانیان با تاریخ تمدن و فرهنگ ملل اروپا، پی بردن به کیفیت انقلابهای مردمی، شناخت ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهای دیگر و بویژه دست یافتن ایرانیان به درک درست از روحیهی تجاوزکارانه و فزونطلبانهی غرب در برخورد با ایران که روز به روز هویت و استقلال ایران را در معرض نابودی قرار میداد باعث شد که ایرانیان هرچه بیشتر به ضعف خود و برتری دیگران پی برند.
علاوه بر رمانهای تاریخی، از سال ۱۳۰۰ به بعد، اوّلین رمانهای اجتماعی نیز نوشته شدند. نویسندگان این رمانها در صدد انعکاس فحشا، فساد سیاسی و اداری و ناامنیهای اجتماعیِ سالهای پس از مشروطیّت و شکست آن بودند. اوّلین رمان اجتماعی، تهران مخوف از مشفق کاظمی است که در سال ۱۳۰۱ به صورت پاورقی در روزنامهی ستارهی ایران و در سال ۱۳۰۳ به شکل کتاب منتشر شد. در سالهای بعد نویسندگان دیگری چون محمّد مسعود، محمّد حجازی، جلیلی و… نیز در این ژانر ادبی به نوشتن رمان پرداختند.
گسترش اختناق در نیمهی دوم حکومت رضاشاه، بر تیرگی و یأس چیره بر رمان اجتماعی میافزاید. محمّد مسعود (۱۳۲۶-۱۲۸۰) که مهمترین نمایندهی ژانر رمان اجتماعی در این دوره است، داستان جوانانی را میگوید که عمرشان با کار بیحاصل اداری و سیر مداوم در مراکز «تفریحی» و کوچههای شهر نو تباه میشود. مسعود میخواهد احترام دروغین ادارههای دولتی را در هم شکند و بیپناهی کارمندان دونپایه را نشان دهد؛ کارمندانی که به دلیل نداشتن ذخیرهی مالی و پشتوانهی اجتماعی، اکنونی پوچ و ملالانگیز و آیندهای مبهم و اضطرابانگیز دارند. نویسندگان داستانهای اجتماعی این دوره مانند: مشفق کاظمی، حجازی، جلیلی، مسعود و… ترسان از حبس و قتل، و متأثر از ادبیات رمانتیک اروپا، در آثار آموزشی خود، چارهی نابسامانی اجتماع را در اصلاح فرد از راه احساسات بشردوستانه و اخلاق درست میدانند؛ و جابهجا خوانندگان خود را نصیحت میکنند.
ادامه دارد…
نظرات: بدون پاسخ