داغی آفتاب و تنوع لهجهها و زبان و گویشها نشان از شهرهای جنوبی کشور میدهند. داستانها جنوب غربی کشور را نشانه گرفتهاند و مردمان حوالی جنگ را. صمد طاهری نویسندهی مجموعه داستانیست شامل یازده داستان و با عنوان «زخم شیر» مجموعهای که جنوب جنگزده را به خوبی تصویر میکند. مجموعه در سال ۹۶ به چاپ رسیده و سومین مجموعه داستان و خوشاقبالترینِ نوشتههای صمد طاهریست. او که پیش از این مجموعههای «سنگ و سپر» و «شکار شبانه» را منتشر کرده، پس از زخم شیر سراغ رمان میرود و رمانی با عنوان «برگ هیچ درختی» را در سال ۹۸ به چاپ میرساند. صمد طاهری متولد ۱۳۳۶ و آبادان است. در کنار داستان دستی هم بر شعر دارد و در جوانی تحصیل در رشتهی هنرهای نمایشی را نیمهتمام گذاشته است. مجموعه داستان زخم شیر از او اثر شایستهی تقدیر یازدهمین جایزهی جلال آلاحمد شناخته شده است. همچنین داستان همنام مجموعه، زخم شیر، برگزیدهی داستان کوتاه جایزهی احمد محمود است.
زخم شیر شامل یازده داستان است با عنوانهای: مردی که کبوترهای باغی را با سنگ میکشت، موشخرما، خروس، مهمانی، در دام مانده مرغی، سفر سوم، زخم شیر، نیزن، نام آن پرنده چه بود، چیزو فلان و بهمان و اینا و سگ ولگرد. نویسنده در تمامی این داستانها مردمان ناگزیری را تصویر میکند که به ناملایمتیهای زمانه دچارند. یا جنگ خانهخرابشان کرده یا طبیعت روی خوش نشانشان نمیدهد و یا فرودستی تابشان را بریده است.
فضاسازیهای ماهرانهی صمد طاهری به خوبی خواننده را در صحنهی داستان قرار میدهد و همراه شخصیتهای داستانیاش میکند. شخصیتهایی که ناچارند و عاجز به آنچه که از زندگی نصیبشان شده. خانههای خراب شده از جنگ و پاهای فلج شده، فقر و فرهنگهای آسیب زننده. آنچه که در میان این خطوط روایت نظر نگارنده را جلب کرده زنان داستاناند. زنانی که علاوه بر سختیهایی که نصیب تمام مردمان این خطه شده، به مناسبات فرهنگی و سنتها سهم بزرگتری از دردها را بر دوش میکشند. دست زوری که از مردهای بلادیدهی داستان بر سرشان گسترده است به ناچاری دو چندان محکومشان میکند. دختر کودکسالی که خانواده به طمع پول راهی خانهی بختش کرده و مرگ نصیبش میشود. «آبرو» که نبودش دختر دانشجوی جوان را بیشرافت کرده. زنی که پس از زایمان حتی حق نوازش کودکش را ندارد. دختری که حقش از تحصیل محدود است به وظیفهاش در رساندن غذا به پسرعموهایش در مدرسه. دختر نوجوانی که به حجلهی پیرمرد هفتاد ساله میفرستندش. همگی زنانیاند که در جهان داستان پا به پای مردان با جنگ، طبیعت، فقر در کشمکشاند و دستی اضافهتر از زور بر سرشان فرود میآید. عامل بسیاری از این دردها نه زمانه که شخصیتهای مرد داستاناند. ستمدیدگانی که ستمگری میکنند. خشونت رایج در فضای داستانها اول از همه بر سر زنان فرود میآید و داستان به داستان تکرار میشود. داستانها در ابتدا مردانی را مینمایند که زخم بر تن و روح دارند و در جهانی که سخت مشغول بلعیدن آنهاست در تقلایند. کمی در خطوط روایی جلوتر که میروی از ورای این مردان زنانی پیدا میشوند که همدوش مردان جعبههایشان را در زمینهای کشاورزی پر میکنند و حقشان را حتی در تعداد دیالوگها در داستان به مردان باختهاند. بلقیس پا به پای برادرها کار میکند اما همواره باری بر دوششان تلقی میشود که به محض مرگ مادر زمینش میزنند. تضادی که نویسنده در داستان ابتدایی داستان به خوبی برجستهاش کرده است. زیست صمد طاهری در این شهرها و همزمانی زندگیاش با جنگ همراه با مهارت مثالزدنیاش در ساخت فضاها مجموعهای خواندنی از مردمان فرودست و زخم خوردهی خطهی جنوب پدید آورده است. مجموعهای پر از آفتاب گرم جنوبی و گویشهای گوناگونش. همراه با زنان و مردانی که در طبیعت، حاشیه شهرها، روستاها و شهرهای ترکشده در تقلایند.
مطالب دیگر این پرونده:
نظرات: بدون پاسخ