الکسی عزیز، شما از یادها نمیروید!
در این نامه چخوف به نقد و تشویق یکی از دوستدارانش، ماکسیم گورکی نویسنده جوان میپردازد. الکسی پشکوف که نام ماکسیم گورکی را با انگیزه سیاسی (گورکی در زبان روسی به معنی تند و تلخ است) برای خود برگزید، تبدیل به مهرهای کلیدی در جنبش سوسیال-دموکرات مارکسیستی شد و به جرم اعتقاداتش دستگیریهای متعددی را متحمل شد. دوستی بین دو نویسنده مدت کوتاهی پس از این نامه آغاز شد؛ زمانی که کرسی استادی گورکی توسط تزار نیکلاس دوم لغو شد، چخوف موقعیت استادیاش را به نشانهی اعتراض رها کرد. چخوف درباره این چهره کاریزماتیک میگوید: «زمانی خواهد رسید که مردم آثار گورکی را فراموش کنند، اما خود او حتی در طول هزار سال آینده از یادها نمیرود.»
به الکسی پوشکف (ماکسیم گورکی)
الکسی ماکسیموویچ عزیز،
از آخرین نامهی شما بسیار لذت بردم. از عمق وجودم از شما سپاسگزارم. خیلی وقت پیش به عمو وانیا نوشتم. هرگز آن را روی صحنه ندیدم. در چند سال گذشته اغلب در قالب تئاترهای ایالتی تهیه شده است، شاید به این خاطر که آن را در مجلد مجموعه نمایشنامههایم لحاظ کردم. نسبت به تمامی نمایشنامههایم احساس بیتفاوتی میکنم و مدتهاست که کارم در تئاتر متوقف شده است. دیگر رغبتی برای نوشتن در تئاتر برایم باقی نمانده است. شما نظر مرا درخصوص داستانهایت میپرسید. نظر من چیست؟ بدون شک استعداد اصیل شما باید به کار گرفته شود. استعدادتان خودش را با قدرت خارق العادهای آشکار میکند، به طور مثال من داستان «در استپ» شما را دوست دارم. حسادت بر من چیره شد زمانی که دیدم آن را خودم ننوشتهام. شما یک انسان هنرمند و باهوش هستید. توانایی تحسین برانگیز «حس کردن» را دارید. سه بعدی هستید. به عبارت دیگر زمانی که به توصیف چیزی میپردازید، به ناگاه محسوس و قابل مشاهده میگردد و این همان هنر اصیل است. شما آنچه من فکر میکنم را دارا هستید و من بسیار خرسندم که میتوانم این را بگویم. بسیار خرسندم، تکرار میکنم، و اگر یکدیگر را میشناختیم و برای یکی دو ساعت گفتگو میکردیم، از اینکه تا چه حد برایتان احترام قائلم و به استعدادتان امیدوارم، اطمینان کامل مییافتید.
حالا اجازه دارم درمورد نقاط ضعف شما صحبت کنم؟ کار سادهای نیست. صحبت کردن از کاستیهای یک استعداد مانند این است که در مورد کاستیهای یک درخت بلند درحال رشد در باغ حرف بزنی؛ مسئله خود درخت نیست، بلکه سلیقهی فردی که به آن نگاه میکند به میان میآید. آیا چنین نیست؟ سخنم را با گفتن این جمله آغاز میکنم، به عقیدهی من شما خویشتندار نیستید. چونان تماشاگر تئاتری که شور و شعفش را طوری ابراز میدارد که مانع توجه به ادامه اجرای خود و دیگران میشود. این فقدان خویشتنداری به ویژه در توصیفات طبیعت که برای برهم زدن مکالمههای داستانتان استفاده میکنید، مشهود است. زمانی که من آن توصیفات را خواندم، احساس کردم که آنها را بیشتر به طور خلاصه و جمعوجورتر، تنها درحد دو یا سه خط میپسندم. ارجاع مکرر به خستگی، غرغر کردن، وصفهای پرزرقوبرق به توصیفات شما صرفاً کیفیت لفظی میبخشد و آن را به روایتی یکنواخت تبدیل میکند و خواننده در مواجهه با این توصیفات خسته و دلسرد میشود. عدم خویشتنداری در توصیفات شما از زنان (شخصیت مالوا در داستان روی قایق) و صحنههای عاشقانه نیز مشهود است. این نه به معنای جنبشی باشکوه است و نه نوازش جسورانه قلممو بر روی کاغذ، این کار صرفاً فقدان خودداری را نشان میدهد. سپس به استعمال مکرر واژگانی میرسیم که به نوع داستانهایی که شما مینویسید، تعلق ندارد. کلماتی چون همخوانی موسیقی و هارمونی آزاردهندهاند. شما اغلب از امواج صحبت میکنید. در توصیفاتتان درخصوص روشنفکران، نوعی محافظهکاری حس میکنم که به نحوی از محتاط بودن نشأت میگیرد. این به این خاطر نیست که به اندازه کافی با آنها تعامل نداشتید. آنها را میشناسید، اما نمیدانید دقیقا از کدام زاویه باید ورود کنید.
چند سال دارید؟ من شما را نمیشناسم، نمیدانم اهل کجایید و که هستید. اما احساس میکنم که باید تا هنوز جوانید، نیژنی را برای دو یا سه سال ترک کنید و درگیر دنیای ادبیات شوید. نه برای اینکه راه و روش نویسندگی را از ما بیاموزید و حرفهای شوید، بلکه خود را تماما در ادبیات غرق کنید و بهتدریج به آن علاقمند شوید. علاوه بر این، مردم شهرستان سریعتر بالغ میشوند. کورولنکو، پوتاپنکو، مامین و ارتل همه افرادی فوقالعادهاند. ممکن است در ابتدا مقداری حوصلهسربر باشند اما در طول یکی دو سال به آنها عادت میکنید و آنطور که سزاوارش هستند، برایشان ارزش قائل میشوید. همراهی آنها دشواریها و ناراحتیهای زندگی در شهر را جبران میکند.
من باید به دفتر پست بروم. شاد و تندرست باشید. دستتان را به گرمی میفشرم. بار دیگر بابت نامه از شما تشکر میکنم.
ارادتمند.
در عکس: آنتوان چخوف
مطالب دیگر این پرونده:
https://khaneshmagazine.com//www.khaneshmagazine.com/1399/01/marsie-bar-enghelabigar/
نظرات: بدون پاسخ