زبان فارسی در برخورد با بسیاری از گونههای نثر -چه داستان و چه غیرداستان- زبانی نوآموز است. بههمین دلیل گونههای مختلفی از نوشتار هربهچندی مورد توجه نویسندگان و خوانندگان ایرانی قرار میگیرند. این نوع از برخورد عجولانه و کوتاهمدت البته جدای از آنکه ما را اندکی با انواع ادبی آشنا کرده، باعث شده که تولیداتمان در حد سرمشق با عمقی اندک و اغلب ناپخته باقی بمانند. یکی از آخرین پدیدههایی که در سالهای اخیر مورد اقبال نویسندگان ما قرار گرفته «ناداستان» است. گونهای که هنوز آنچنان که باید برای ما شناخته شده نیست، اما در روندی طولانیتر میتواند جایگاه ویژهای را در حوزههای گسترده و گوناگون خود نزد مخاطبان بیابد. نمونههای بسیاری نیز از ناداستان به زبان فارسی ترجمه شدهاند که این امر میتواند کمک بسیاری به شناخت این ساحت بکند. «هشام مطر» نویسندهی لیبیاییالاصل که پیشتر با داستانهایش در جهان مطرح شده بود، پس از نوشتن «روایت بازگشت» موفق شد جایزهی پولیتزر را دریافت کند. خودزندگینامهای که بهخوبی تاریخ سیاسی معاصر لیبی را به تصویر میکشد و با ترکیب مسئلهی خانواده، تبعید و زندگی تحت امر دیکتاتوری، تاریخ شخصی را به تاریخ اجتماعی پیوند میزند. به بهانهی انتشار این کتاب گفتوگویی با مترجم آن مژده دقیقی انجام دادیم. مترجمی که همواره ما را با انتخابهایش در میان انبوه ترجمهها شگفتزده کرده و راهگشای ما برای شناخت ادبیات در ورای مرزهای ایران بوده است.
**
وقتی کارنامهی کاری شما را نگاه میکنیم، آثار انتخابی بیشتر از میان ادبیات داستانی آمریکای شمالیاند. روایت بازگشت اما از دو جهت در این بین متفاوت است، اولاً این اثری از یک نویسندهی لیبیاییتبار بوده و ثانیاً در زمرهی ناداستان (نانفیکشن) قرار میگیرد. علت این انتخاب چیست؟
من در انتخاب اثر برای ترجمه از هیچ نظر محدودیتی برای خودم قائل نیستم. بیشتر تابع فضای فکری و حالوهوای ذهنی خودم هستم. البته ترجیحم این است که زبان اصلی اثر انگلیسی باشد، یعنی از زبان واسط ترجمه نکنم و علاقه زیادی هم به داستان دارم که باعث میشود جنبهی روایی اثری که ترجمه میکنم، برایم خیلی مهم باشد. روایت بازگشت داستان نیست، خودزندگینامه است ولی به نظر من جذابیتش، جدا از موضوع کتاب، در مهارت نویسنده در روایت کردن است. هشام مطر رماننویس چیرهدستی است که خوب میداند چطور یک فاجعهی انسانی را در قالبی جذاب و پرکشش روایت کند. گذشته از این، موضوع کتاب مطر یکی از دغدغههای انسان امروز است؛ به منطقهی خاصی محدود نمیشود. تا زمانی که حکومتهای دیکتاتوری در جهان وجود داشته باشند، تحلیل رفتار آنها برای کتابخوانها روشنگر و خواندنی است. آنچه در لیبی اتفاق افتاد، مختص شمال آفریقا نیست؛ در سرزمینهای بسیاری تکرار میشود.
ما بیش از آنکه با ادبیات منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا از طریق ترجمه آشنا باشیم، با ادبیات معاصر آمریکا و اروپا خو گرفتهایم. اهمیت ادبیات منطقه برای مخاطب ایرانی چه از لحاظ تاریخی و چه هنری در چیست؟
وقتی زبانی در دنیا به زبان مسلط تبدیل میشود، خود به خود این مسئله پیش میآید که ادبیات آن زبان نیز بر جهانِ ادبیات سلطه پیدا میکند. یا ادبیات زبانهای دیگر نیز از طریق آن زبان، و شاید به انتخاب اهل آن زبان، در جهان مطرح میشود. این موضوع خاص زبان انگلیسی نیست؛ زمانی زبان فرانسه در ادبیات جهان همین جایگاه را داشت. امروز بیشتر مترجمان ما از زبان انگلیسی ترجمه میکنند و از طریق این زبان با جهان ادبیات آشنا میشوند. بازار نشر جهانی هم، مستقیم یا غیرمستقیم، تا حد زیادی تحت تأثیر فعالیتهای نشر انگلیسیزبان است. آنچه به زبان انگلیسی منتشر میشود، یا آنچه به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر میشود، به گونهای به ادبیات امروز جهان سمتوسو میدهد و سلیقهی خوانندگان را هدایت میکند. ما ادبیات منطقهی خودمان، یا ادبیات سرزمینهای شبیه به خودمان، را هم اغلب با واسطهی زبان انگلیسی میشناسیم. مثلا همین کتاب روایت بازگشت، که اصلا به انگلیسی نوشته شده، در بازار نشر انگلیسیزبان مطرح شده و جوایز ادبیات همین دنیای نشر را به دست آورده و از همین طریق در سراسر جهان مورد توجه مخاطبان ادبیات قرار گرفته است. از این موارد کم نیست. در سوی دیگر، آثار بسیاری هم در دنیا مغفول میماند، چون این بازار نشر غالب گوشهی چشمی به آنها نداشته است.
خوشبختانه امروز جریانی در نشر انگلیسیزبان وجود دارد که به دنبال صداهای تازه و روایتهای نو از سرتاسر این کرهی خاکی است. نمونهاش همین جایزهی بوکر بینالمللی است که به رمانهای ترجمهشده به زبان انگلیسی اختصاص دارد. اقبال کتابخوانها هم این جریان را تقویت کرده است. و باز هم خوشبختانه امروز در ایران مترجمانی داریم که روایتهای عربی و روسی و اسپانیایی و ژاپنی و چکی و برخی زبانهای مهجور را دست اول و از زبان اصلی به فارسی برمیگردانند و این موجب تعدد نگاهها و صداها در ادبیات ما خواهد شد. از این گذشته، خوانندهی ایرانی در ادبیات منطقه، و در ادبیات کشورهای شبیه به کشور ما به لحاظ اجتماعی و اقتصادی و تاریخی، مسائل و دغدغههای مشترک زیادی پیدا میکند. این را با استقبال از این دسته از کتابها نشان داده است.
نویسندگانی مانند مطر (لیبی) یا آراویند آدیگا (هند) توانستهاند با تکیه بر روایتهای بومی به موفقیتهایی جهانی دست پیدا کنند. چگونه مسئلهی کشوری نهچندان شناختهشده مانند لیبی میتواند نزد مخاطب غربی مهم جلوه کند؟
هر خوانندهای با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی خودش به اثر نگاه میکند و دغدغههای خودش را در آن جستوجو میکند. خوانندهی جهان سومی در آثار نویسندگانی مانند هشام مطر و آراویند آدیگا کموبیش بازتاب زندگی خود را میبیند و در بسیاری موارد با آنها همذاتپنداری میکند. در سرزمینهای کمتر پیشرفته، با وجود تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، مسائل و دردهای مشترک فراوان است. این در حالی است که کتابخوانها در سرزمینهای پیشرفته و برخوردار، علاوه بر آنکه ارزش ادبی این آثار را در نظر میگیرند، از دریچهی دیگری آنها نگاه میکنند و از طریق کتابهایی مثل روایت بازگشت با جهانی دیگر آشنا میشوند که برایشان تازه و بدیع است و انسانهایش با مسائل متفاوتی مواجهاند. دغدغهی بسیاری از این خوانندگان فهم این دنیای دیگر و مردمانش است و با خواندن این کتابها به تصویری فراتر از تصویر توریستی دست مییابند که ریشههای عمیقتری در واقعیت دارد.
نویسندگان ایرانی بسیاری در سالهای اخیر به نوشتن ناداستان روی آوردهاند. اما به نظر میآید که مسئلهی پیوند تاریخ شخصی با تاریخ اجتماعی در نگاه ما به خوبی فهم نشده است. کاری که هشام مطر بهخوبی در کتابش آن را پیادهسازی میکند. آیا نبود این شکل از پیوند را میتوانیم علت شکست آثار فارسی بپنداریم؟
پیشینهی ما در نوشتن زندگینامه و سفرنامه در قالب امروزیاش از نوشتن رمان و داستان هم کمتر است. این قبیل آثار در ادبیات مدرن ویژگیهایی دارند که تجربهی نویسنده را برای خواننده ملموس و جذاب میکند. جدا از تازگی و گیرایی موضوع، کیفیت و چگونگی روایت و ساخت و پرداخت آن در جذب خواننده مؤثر است. در همین کتاب روایت بازگشت، هشام مطر صرفاً گزارشی خطی از ماجرا ارائه نمیکند. در روایتش از مهارتهای یک رماننویس بهره میبرد، با این تفاوت که روایت او اینبار بر واقعیت بنا شده است. درست است که مطر در این کتاب موفق میشود تجربهی شخصی خود را در بستری از تحولات اجتماعی روایت کند و به گفتهی شما پیوندی میان تاریخ شخصی و تاریخ اجتماعی برقرار میکند، ولی این تنها شرط موفقیت این دسته کتابها نیست. مهم مهارت نویسنده در پرداختن موضوع و صناعت نوشتن است. چه بسیار افرادی که موضوع یا واقعهی جذاب یا مهمی برای روایت کردن دارند ولی قلمشان توانایی روایت آن را ندارد. در ادبیات جهان موارد زیادی از این دست داریم که با همکاری نویسندهای چیرهدست به مرحلهی عمل درآمدهاند. از طرف دیگر، برای نوشتن چنین کتابی ابتدا باید حرفی برای گفتن داشت. به صرف نویسنده بودن و بدون در اختیار داشتن دستمایهی جانداری مبتنی بر واقعیت، نمیتوان اثری باارزش در این ژانر خلق کرد.
آیا در آینده آثار دیگری از ادبیات منطقه را با ترجمهی شما خواهیم خواند؟
فعلا که چنین اثری را برای ترجمه انتخاب نکردهام. البته بگویم که معمولاً در ترجمه خیلی اهل برنامهریزی بلندمدت نیستم. با این هجومی که برای ترجمهی آثار معاصر وجود دارد و حجم عظیم آثاری که در جهان منتشر میشود، برنامهریزی بلندمدت خیلی هم جواب نمیدهد.
ما نیز به مانند بسیاری از کشورهای منطقه در سالهای اخیر با جنبشهای اجتماعی روبهرو بودهایم. علت اینکه شاید نویسندگان تبعیدی ما نیز نتوانستهاند در آثارشان این وضعیت را ترسیم کنند، در چیست؟ آیا نوشتن به زبان غیرمادری علت اصلی این امر بوده یا مسئله بیشتر به شیوهی تفکر ما برمیگردد؟
پاسخ به این سؤال نیازمند بررسی و تحقیق و کارشناسی است. هنوز زود است که به نتیجهی قطعی برسیم و دربارهی این جریان باید در روندی طولانی داوری کرد. بیشک عوامل تأثیرگذار بسیارند. از بیتوجهی نسبی نویسندگان امروز به مسائل اجتماعی و سیاسی گرفته تا سانسوری که قلمشان را محدود میکند، یا عواقبی که اشاره به این قبیل مسائل برای نویسنده و کتابش در پِی دارد. از طرفی، نوشتن دربارهی تلاطمهای سیاسی فارغ از شعارزدگی و داوری یکجانبه نیازمند آن است که نویسنده خودش تا حدی از این آشوبها فاصله بگیرد و از آنها برکنار بماند. شاید برخی از نویسندگان ما اساسا این مسائل را دستمایهی خوبی برای نوشتن داستان و رمان نمیدانند؛ و فعالان سیاسی و اجتماعی هم غالبا آن قدرت قلم را ندارند که بتوانند با اتکا بر تجربهها و دانستههای خود اثری جذاب با ارزشهای ادبی خلق کنند. این موضوع در مورد نویسندگان تبعیدی هم صدق میکند. درست است که این دسته از نویسندگان از قیدوبند سانسور آزادند، ولی باید قادر به خلق اثری باشند که در بازار نشر پررقابت کشورهای میزبان حرفی برای گفتن داشته باشد. مشکل فقط در نوشتن به زبان غیرمادری نیست؛ همیشه امکان ترجمه وجود دارد.
*
برای آشنایی با هشام مطر این مطلب را بخوانید:
نظرات: بدون پاسخ