پرویز دوایی

اسم دوا، رسم صفا

درباره‌ی پرویز دوایی سال‌هاست که پرویز دوایی از «اسم» به «رسم» کشیده شده، رسمی که چهل سال خواهان دارد. زیاد و جمعیت‌طور نه اما دائمی و بامعرفت. نامه‌های پی در پی پراگ یک فرستنده دارد، اما گیرنده‌اش نشان خانه‌های پرشماری است. این حال یکه برای دوایی حاصل جمع و تفریق زمان و مکانی است که […]

utopia

کُلاژ شهر

پرونده‌ی آرمانشهر (۳) * شهر را کوچک می‌کنم؛ آسمان را ریزتر، ابرها را ذره‌ذره، بالا را رها می‌کنم، به پایین می‌چسبم، زمین را سوا می‌کنم، درخت‌ها، برگ‌ها، ریشه‌ها و نقطه‌ی مقابلش آسمان‌خراش‌ها. شهر را کوچک‌تر می‌کنم، در قالبی که هر روز با آن سروکار دارم، می‌خواهم از کل یک جزء بسازم، از جمع یک فرد. […]

Bahram_Heidari (1)

نوستالژیِ بهرام حیدری

اولین‌بار که بهرام حیدری را دیدم، توی کتابفروشی «اندیشه» بود که به آن کتابفروشیِ «کریمی» هم می‌گفتند. روبه‌روی قفسه‌ی کتاب‌ها ایستاده بود. با قامتی بلند و پیراهنی سبز و شلواری سفید،‌که به کِرِم می‌زد. نگاهش مصمم و دوست‌داشتنی بود. داشتم با کتاب‌هایی‌ که روی پیشخان بود، ور می‌رفتم و درعین‌حال او را که برایم مثلِ […]

پرنده به پرنده

نوشتن؛ همین و تمام

درباره‌ی کتابِ «پرنده‌ به پرنده»، درس‌هایی چند دربار‌ه‌ی نوشتن و زندگی       «منتقد کسی‌ است که پس از آنکه نبرد پایان یافت وارد میدان نبرد می‌شود و به زخمیان شلیک می‌کند.» آن لاموت معلم است. و به‌نظر من مشکلِ کتابِ «پرنده‌ به پرنده» همین است. او البته در دامِ تدریس یا آموزش‌دادنِ نوشتن […]