دربارهی بابِ برزویهی طبیب در «کلیله و دمنه» و دیگر چیزها خواندن ادبیات فارسی یعنی خواندن مدام متنهای ادبی. خواندن هزاران صفحه نظم و نثر که نویسندگانشان قرنها فاصلهی زمانی و فرسنگها فاصلهی فکری دارند، لحظات غافلگیرکننده و جذاب دارد، اما اغلب ملالآور است. شکیبایی و شاید بشود گفت نوعی ریاضت میخواهد. نوعی […]
تلهی افسونگر متافیزیک
یادم نیست این نقل قول از کدام کتاب بود. تورات، انجیل یا کمدی الهیِ دانته، که شرح لحظهی «بیناییِ» آدم و حوا را میداد: «زن از آن میوه خورد و بعد به شوهرش هم داد. یکهو چشم باز کردند و دیدند عریانند». به یقین، مراد از «چشم باز کردن»، جز «حیرت» نیست. ارسطو، «حیرت» را […]