نگاهی به مجموعه داستان «زخم شیر»؛ نوشتهی صمد طاهری
مجموعه داستان زخم شیر (نشر نیماژ، ۱۳۹۷) سومین مجموعه داستان صمد طاهری پس از «سنگ و سپر و شکار شبانه» است و مُهر اثر برگزیده بخش داستان کوتاه دومین دورهی جایزهی احمد محمود و مجموعه داستان شایستهی تقدیرِ جایزهی جلال آلاحمد را بر خود دارد. فضای زخم شیر فضای جنوب است همراه با نشانههای فرهنگ جنوب و جنگ هم که آشکار و پنهان، پررنگ و کمرنگ، مستقیم و غیرمستقیم در داستانها ابراز وجود میکند. در جهانی هستیم که رنگ و بوی ناتورالیستی دارد و در آن انسان و حیوان سایه به سایهی هم در حرکتند و حتی گاه تا مرز یکی شدن پیش میروند؛ اما لایهی دیگری هم در کار است. اینجا عرصهی جنگ ـ بازی انسان با زندگی است و به نظر میرسد زیستبوم و جنگ و فرهنگ بومی بیشتر در خدمت درخشانسازی این بازی هستند. مجموعه شامل یازده داستان است ـ مردی که کبوترهای باغی را با سنگ میکشت، موش خرما، خروس، مهمان، در دام مانده مرغی، سفر سوم، زخم شیر، نیزن، نام آن پرنده چه بود؟، چیز و فلان و بهمان و اینا و سگ ولگرد ـ که در ادامه بهاختصار به معرفی شش داستان برجسته از میان آنها میپردازیم.
در اولین داستان مجموعه، مردی که کبوترهای باغی را با سنگ میکشت، راوی اول شخصِ درون داستانی در موقعیتی قرار میگیرد که ظاهراً چارهای برایش نمیگذارد جز دوباره زندهکردن خاطرههای غبارگرفته دوران نوجوانی. آنچه بازی را هیجانانگیز میکند نقش راوی در انتخاب خاطرههاست، اوست که سر بزنگاه میخواهد بعضی خاطرهها را به یاد بیاورد و بازگو کند و بعضی را عقب براند. انتخاب راوی زخمزدن با خاطرههایی است که او را زخمی کردهاند و میکنند و نمیگذارند روزش شب شود، نه بازگویی خاطرههای عصرهای دلپذیر تابستان.
موش خرما را راویای برونرویداد در سطحی بالاتر از جهان داستان و شخصیتهایش، لطیف که انگار داسش ادامهی وجودش است، زن باردار او جمیله و موش خرمایی که شکمش ورقلمبیده است، روایت میکند. شخصیتهای دیگری هم درکارند، دخترکی با چشمهای سبز سبز و گیس خرمایی و میش سفیدی با شکم ورقلمبیده و بیبی خیری قابله. موش خرما را داس لطیف ناکار میکند و نوزاد چشمسبز را دست او به غسل ابدی در نهر نخلستان میسپارد.
روایت داستان خروس برعهدهی راوی اول شخص است و راوی اولین بند را به توصیف خروسِ عمو ابراهیم اختصاص میدهد و تابلویی محسورکننده میکشد از خروسی که آنقدر زیباست که واقعی به نظر نمیرسد. خروس مقامی انسانی مییابد و جلوتر که میرویم میخوانیم به نظر عمو ابراهیم اولین نفری است که در دنیا بیدار میشود. البته خروس اولین رفیق عمو ابراهیم نیست. رفیق سیسالهی او نریان پیری بوده که عمو حاضر میشود خلاصش کنند تا دیگر زجر نکشد. عمو ابراهیم که دوستانش را از میان حیوانها برگزیده خروس را پایین پای خود روی گبه مینشاند و خروس هم رو به او مینشیند و به او زل میزند و پایان قصهی آن دو هم در همین وضعیت رقم میخورد. عمو و خروس در کنار هم جاودانه میشوند.
درخشانترین تصویرها و تابلوهای طاهری را در در دام مانده مرغی میتوان دید، داستان دو برادر و یک خواهر (راوی، اکبر و بلقیس) که شخصیتپردازی قوی و تعلیق قابل توجه آن را نسبت به سایر داستانهای مجموعه برجسته میسازد. داسی که در داستان موش خرما بر کمر موش نشستهبود اینجا گونهی اکبر را پاره میکند تا جوشش خون همآواز وجدان زخمی او شود و بدبختی بلقیس از یاد برادران نرود.
راوی داستان سفر سوم سومین بار است که برای دیدن دوستش رضا به خورموج میرود، بار قبل با دوستشان خسرو اما اینبار تنها، و از همان ابتدا پیداست که قرار است سفر و تجربهی متفاوتی باشد و آخرش تلخ شود. حالوهوای سفر سوم به حالوهوای داستانهای فاکنر نزدیک است، و این را مدیون ناکجایی هستیم که در آن سایه ارزش نان را دارد و همینطور مدیون ابولی پسر حاج تمراس که تا پیش از پایان سفر سومِ راوی با سوهان چوب تراژدی میآفریند. در سفر سوم به امر نویسندگی و اینکه سفرـ متن تا چه اندازه در اختیار نویسنده است و فرد میتواند در آن دست ببرد اشاره و از غلامحسین ساعدی و آلاحمد یاد میشود و سفرشان که حاصلش داستانهای دُرِ یتیم و دندیل بوده.
بند آغازین نام آن پرنده چه بود خواننده را غافلگیر میکند، با راوی اول شخصی روبهروییم خسرو نام و اهل اهواز که بیمهابا در حضور ما اعتراف میکند رفیق دوران خدمت و بعد دانشگاهش یوسف را لو داده (که منجر به مرگ یوسف شده) و بعد هم دربارهی چرایی و چگونگی مرگ او راحت به مادرش دروغ گفته است. با وجود سیر از آخر به اول و اینکه میدانیم خسرو یوسف را لو داده و یوسف هم جانش را از دست داده داستان ما را به دنبال خود میکشاند، و هرچه جلوتر میرویم انگار مشتاقتر میشویم به آخر روایت خسرو و ابتدای درگیری دو دوست برسیم و از اصل ماجرا (تا جایی که روایت یکسویه خسرو نارفیق و غیرقابلاعتماد اجازه میدهد) سردربیاوریم. جملهی آخر داستان بهاندازه جملهی اول تکاندهنده است و خسرو را به جالبترین و متفاوتترین راوی مجموعه تبدیل میکند.
جهان داستانی دور از انتزاعِ صمد طاهری شخصیتهایی آشنا و از جنس خاک و زخمخورده را میپرورد که دیو هولناک درونشان تسلیم محض و زمینخوردهی محیط و شرایط اطراف نیست و آنگاه که از سر خشم یا نفرت یا غرور یا تعصب جنونآمیز سر بلند میکند، چنان است که بیشتر اراده و مسؤولیت انسان و نقش او را در زنجیرهی حوادث به رخ میکشد. وضعیت گاه بیشباهت به وضعیت جهان فاکنری هم نیست و گوهر خاکگرفتهی وجود انسانی در قالب بعضی دغدغهها و عکسالعملها خودی نشان میدهد. کیفیت رئالیستی و کارکرد ارجاعی زبان اغلب متعین و محاورهای و توصیفهای عینی و پر از جزئیات و معمولاً بهدور از جانبداری وجه غالب نوشتار طاهری است، و حاصل روایتهایی است شفاف، ساده و برای همه، اغلب بدون بازی با زمان یا بر هم زدن ترتیب رویدادها، و در عین حال گیرا و پُرکشش. روایت راویان اول شخص و گاه غیرقابلاعتماد حتی وقتی از گذشته و خاطرههاشان میگویند یا اعتراف میکنند صبغهی ذهنی پررنگی ندارد و تأکید بر این است که رویدادهایی محتمل در عالم خارج رخ داده نه در تصور راوی، و آنچه میخوانیم اگر نه خود زندگی، که نزدیکترین تصویر به زندگی است و احساس درونی شخصیتها آن را حتیالامکان خدشهدار نکرده است.
مطالب دیگر این پرونده:
نظرات: بدون پاسخ