روی یکی از مبلهای لابیِ هتل نشستهام. اتاق را تحویل دادهام، صورتحساب را پرداخت کردهام، و چمدانِ کوچکم کنار دستم آمادهی حرکت است. ولی مسئولِ پذیرش میگوید تاکسی یک ربع دیگر میرسد. این تأخیر اجازه میدهد کمی فکر کنم. مخصوصاً بعد از اتفاقات بیستوچهار ساعتِ گذشته که دارم سعی میکنم ازشان سر در بیاورم. تا […]
ملکه بقائی کرمانی
ملکه بقائی کرمانی دختر میرزا شهاب کرمانی راوری و خواهر مظفر بقایی کرمانی است. او در سال ۱۲۹۳ و در خانوادهای به دنیا آمد که پدر از فعالان انجمنهای مخفی وابسته به «لژ بیداری ایران»، رهبر «مجمع احیا نفوس» کرمان و رییس «فرقهی دموکرات» کرمان بود و در دوره چهارم به مجلس شورای ملی راه […]
مثل هر روز
پروندهی آرمانشهر (۲) * مثل هر روز، سر ساعت شش روبهرویم مینشینی. مینشینی موهایت را از زیر مقنعه در میآوری و کمی بیخیال به پشتی صندلی تکیه میدهی. میدانم این لحظه برایت بهترین وقت روز است. نفست جا نیامده میپرسی سفارش دادهام یا نه. میگویم که برای تو و خودم یک قهوه سفارش دادهام. پیشخدمت […]
«آزادی از چشمان پرستوها میچکد»؛ دربارهی سعیده پاکنژاد
«من قصهی زنی هستم که روی تنهی درخت تناور انجیری خوابیده بود که ناگهان مار در دهانش خزید و رفت به جانش…» سعیده پاکنژاد نویسنده، منتقد، شاعر و پررنگتر از همه معلم بازنشستهایست که سی سال از عمرش را به تدریس در روستایی محروم از آذربایجان پرداخته است. او که ادبیات را در کنار معلمی […]