پروندهی آرمانشهر (۲) * مثل هر روز، سر ساعت شش روبهرویم مینشینی. مینشینی موهایت را از زیر مقنعه در میآوری و کمی بیخیال به پشتی صندلی تکیه میدهی. میدانم این لحظه برایت بهترین وقت روز است. نفست جا نیامده میپرسی سفارش دادهام یا نه. میگویم که برای تو و خودم یک قهوه سفارش دادهام. پیشخدمت […]
فراخوان همکاری برای پرونده ویژهی «آرمانشهر»
قدم اول: آرمانشهر همراهان و مخاطبانِ گرامی مجلهی «خوانش» یکی از ایدههای ما، اعضای تحریریهی این مجلهی آنلاین، برقراری رابطهای دو سویه با مخاطبان و نویسندگان بود و هست، مراد ما از چنین رابطهای نه صرفا دریافت نقد و پیشنهاد برای بهبود عملکرد سایت از طرف شما، که فراتر از آن، برقراری رابطهای برای نوشتن […]
«آزادی از چشمان پرستوها میچکد»؛ دربارهی سعیده پاکنژاد
«من قصهی زنی هستم که روی تنهی درخت تناور انجیری خوابیده بود که ناگهان مار در دهانش خزید و رفت به جانش…» سعیده پاکنژاد نویسنده، منتقد، شاعر و پررنگتر از همه معلم بازنشستهایست که سی سال از عمرش را به تدریس در روستایی محروم از آذربایجان پرداخته است. او که ادبیات را در کنار معلمی […]
«واژههای عزادار»؛ به بهانهی درگذشت «نجف دریابندری»
علیرضا کیوانینژاد یکم من آدمها را به دو گروه تقسیم میکنم: آنها که به پنجره ایمان دارند و آنها که به دیوار متوسل میشوند. طبیعتا در گروه دوم آدمهای زیادی وجود دارند که به زعم من، کارشان در بهترین حالتْ تکثیر تنهایی است و رنگینکمان را به صلابه میکشند و اگر دستشان برسد، برای شنیدن […]