ملکه بقائی کرمانی دختر میرزا شهاب کرمانی راوری و خواهر مظفر بقایی کرمانی است. او در سال ۱۲۹۳ و در خانوادهای به دنیا آمد که پدر از فعالان انجمنهای مخفی وابسته به «لژ بیداری ایران»، رهبر «مجمع احیا نفوس» کرمان و رییس «فرقهی دموکرات» کرمان بود و در دوره چهارم به مجلس شورای ملی راه […]
مثل هر روز
پروندهی آرمانشهر (۲) * مثل هر روز، سر ساعت شش روبهرویم مینشینی. مینشینی موهایت را از زیر مقنعه در میآوری و کمی بیخیال به پشتی صندلی تکیه میدهی. میدانم این لحظه برایت بهترین وقت روز است. نفست جا نیامده میپرسی سفارش دادهام یا نه. میگویم که برای تو و خودم یک قهوه سفارش دادهام. پیشخدمت […]
«آزادی از چشمان پرستوها میچکد»؛ دربارهی سعیده پاکنژاد
«من قصهی زنی هستم که روی تنهی درخت تناور انجیری خوابیده بود که ناگهان مار در دهانش خزید و رفت به جانش…» سعیده پاکنژاد نویسنده، منتقد، شاعر و پررنگتر از همه معلم بازنشستهایست که سی سال از عمرش را به تدریس در روستایی محروم از آذربایجان پرداخته است. او که ادبیات را در کنار معلمی […]
«واژههای عزادار»؛ به بهانهی درگذشت «نجف دریابندری»
علیرضا کیوانینژاد یکم من آدمها را به دو گروه تقسیم میکنم: آنها که به پنجره ایمان دارند و آنها که به دیوار متوسل میشوند. طبیعتا در گروه دوم آدمهای زیادی وجود دارند که به زعم من، کارشان در بهترین حالتْ تکثیر تنهایی است و رنگینکمان را به صلابه میکشند و اگر دستشان برسد، برای شنیدن […]