تحلیل آثار «کوبو آبه» پس از جنگ دوم جهانی نویسنده: دوون ای. کیهیل مترجم: مجتبی محمدنژاد «…هاها، خب، تو نمیتونی صدای منو درست بشنوی… یعنی گمون نکنم، بههرحال من مردهام. زندهها نمیتونن صدای ارواح رو بشنون.» (کوبو آبه، گودال، ۱۹۶۲) ژاپن، پس از جنگ پس از جنگ جهانی دوم، تجربهی ژاپنی از خرابیهای […]
مشاهدهگرِ تیرهروزی و درهمریختن ارزشها
کوبو آبه به روایت «مهدی غبرایی» مهدی غبرایی در سال ۱۳۲۴ در لنگرود به دنیا آمد، دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در لنگرود گذراند. در سال ۱۳۴۷ از دانشگاه تهران در رشتهی علوم سیاسی لیسانس گرفت. از سال ۱۳۶۰ بهطور حرفهای به کار ترجمه ادبی پرداخت. «زن در ریگ روان» از کوبو آبه را […]
تعالی شن و انسان
دربارهی اقتباس سینمایی از «زن در ریگ روان» نویسنده: راجر ایبرت مترجم: مهتاب محمودی «من عاشق ماندن در خانههای محلی هستم.» مرد این جمله را درحالی که پیشنهاد مهماننوازانهای را پس از این که آخرین اتوبوسی که به شهر بازمیگردد از دست داده، میگوید. او در منطقهی بیابانی دورافتادهای در ژاپن، حشراتی را جمعآوری کرده […]
پیکرتراشِ از هم گسیختگی
گزارشِ یک گفتوگو با «کوبو آبه» در سال ۱۹۸۶ نویسنده: دیوید رمنیک مترجم: بهزاد روحیپور کوبه آبه، رماننویس برجستهی ژاپنی، یک پزشک است اما هرگونه مقایسهای را با آنتوان چخوف، ویلیام کارلوس ویلیامز و دیگر نویسندگان و هنرمندان پزشکِ تاریخ را انکار میکند. او میگوید: «تفاوتی فاحش میان ما وجود دارد. اگر شما در […]