چند تصویر از هوشنگ گلشیری در سالمرگش من سال ۱۳۵۸ وارد هنرستان دراماتیک تهران شدم و دو ماه بعد از ورودم به هنرستان با ناصر زراعتی آشنایی پیدا کردم. آن زمان او با جُنگ «فرهنگ نوین» همکاری می کرد، به همت زراعتی اولین داستان کوتاهم در آن جُنگ منتشر شد، سال ۱۳۶۱ به دلیل […]
«دگرگیسی معنا در زبان»؛ دشواریهای ترجمهی «مسخ» به انگلیسی
پس از اتمام ترجمهی جدیدِ «مسخ»، اثر فرانتس کافکا توسط سوزان برنوفسکی، او این مقاله را دربارهی پروسهی ترجمه نوشته است. بیش از صد سال پیش، یعنی اواخر سال ۱۹۱۲ در دورانی که کافکا برای پیشبردنِ اولین رمانش دچار مشکل شده بود، رمان مشهورش «مسخ (Die Verwandlung)» را نوشت. در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۱۲ […]
«غزاله زیباترین معنای زندگی بود»؛ گفتوگو با مدیا کاشیگر دربارهی «غزاله علیزاده»
گاهی انگار دلش میخواست شوخی کند و اصلا جدی نباشد، انگار وقتی که میخواست از چیزی فرار کند، از غمی، از یادِ عزیزی، و شاید از مرگ. اینجور وقتها، اذیتت میکرد، سرراست جواب نمیداد و مدام طفره میرفت، مانند همین مثلا گفتوگویی که میخوانید. چنین وضعیتی را چندباری با «مدیا کاشیگر» تجربه کردم، و میدانم […]
میراثِ مترجم همینگوی و فاکنر؛ آموزگاری و زبانآوری
محمود دولتآبادی و عبدالله کوثری از «نجف دریابندری» میگویند نوشتن چند سطری در معرفیِ نام و کارِ نجف دریابندری، مترجم و نویسندهی بزرگی که امروز از دستش دادیم و هیچگاه جای خالیاش پُر نخواهد شد، کارِ دشواری نیست، اما بیهوده مینماید، آن هم در اکنونِ ما، که با جستوجوی هر اسمی در گوگل، صدها صفحه […]