درباره عنصر شخصیت در «سه داستان عاشقانه»ی شمیم بهار
شمیم بهار با تنها هفت داستان کوتاه دریچهای تازه را بر ادبیات ایران گشود. میتوان گفت که او از اولین داستاننویسان فارسی است که شخصیتهایی تماما شهرنشین و خو گرفته با زندگی روزمره را وارد جهان ما کرده است. شخصیتهایی از طبقهی متوسط شهری که الزاما گرایشات مشهودی به امور سیاسی ندارند -برخلاف بسیاری از شخصیتهای خلقشده توسط داستاننویسان همعصرش- و بهشکل بدیلی از یک امر کلی یا تیپیکال مورد استفاده قرار نمیگیرند. درواقع انسانهایی که بهار در داستانهایش خلق میکند به معنی «انسان به ماهوی انسان» خلق شدهاند، نه استعارهای فراتر از آنچه باید باشند.
کاری که شمیم بهار در دههی چهل شمسی صورت داد، چهار دههی بعد توسط بسیاری از نویسندگان دههی هشتاد تقلید شد. موجی که بعدا به «داستانهای آپارتمانی» مشهور شد؛ داستانهایی ناموفق و بیبنیه. ناگفته پیداست داستاننویسی که شخصیت را یگانه تکیهگاه خود در آفرینش جهان داستانیاش مدنظر قرار میدهد اتفاقا مسیری بس دشوار را برگزیده. زیرا اضافه کردن یک شخصیت به شخصیتهای جهان کاری نیست که اولا بهسادگی صورت بگیرد و ثانیا با شناخت دمدستی از وجوه مختلف انسانی حاصل شود. داستاننویس آپارتمانی دههی هشتاد با رها کردن عناصر محتوایی و فرمی پیچیده سعی کرد کار خود را سادهتر کند و نتیجهاش آثاری عقیم و ملالآور از آب درآمد اما شمیم بهار بهعکس از عناصر دیگر کاسته تا بار تمام آنها را بهدوش پرداخت شخصیتی کامل و جامع بسپارد. چنین امری بیگمان سخت و حاصل شناختی دقیق از شخصیت داستانی است.
در داستاننویسی غرب نزدیکترین نویسنده به سبک نوشتاری بهار و شاید شیوهی زیست او جی. دی. سلینجر است. در داستانهای ایندست نویسندگان باِر پیرنگ برعهدهی رویدادهایی شگفت یا شگرف نیست. خود انسان، حضور او، کنش و واکنشهاست که داستان را پیش میبرد. احمد گلشیری در مقدمهی مجموعه داستان «دلتنگیهای نقاش خیابان چهلوهشتم»* قسمتهایی از گفتوگوی سلینجر با قاضی دادگاهی را آورده که خواندن بخشی از آن میتواند کمک بهسزایی به شناخت جهانبینی او و همقطارانش داشته باشد. در قسمتی از پاسخِ سلینجر به یکی از سوالات قاضی میخوانیم: «… من با آدمهای داستان کار میکنم و وقتی پا گرفتند از همانجا کار را شروع میکنم…».
این جملهی سلینجر را میتوانیم برای نگاه به داستانهای شمیم بهار مدنظر داشته باشیم. شمیم بهاری که بهگمان نگارنده تاثیرپذیرفته از این نویسندهی آمریکایی است. اما در این بین باید یک نکته را از نظر دور نداشت؛ شخصیتهای شمیم بهار بهقسمی راه خود را در ارتباط با متون کهن فارسی در جهان داستانی میگشایند. این امر به این معنی است که او با یاری جستن از متون کهن است که شخصیت خود را به پرداخت کامل میرساند و لایهای بر لایههای به ظاهر تختِ داستانش میافزاید. شخصیتهایی مانند فرهاد، گیو، بهمن، شیرین و… هرکدام میتوانند پسزمینهای را در ذهن خواننده برای دنبال کردن نیای آنها در متون پیشین ایجاد کنند. کاری که سلینجر عموما از آن خودداری میورزد و با نامگذاری-های رمزگانی مانند هولدن کالفیلد یا سیمور و… به دنبال ایجاد متن و شخصیتی است که قائم به ذات باشد.
به هر شکل در هر دوی آنها نامگذاری شاخصی مهم بهنظر میآید. البته استفاده از نام بهعنوان نشانه کاری معمول در داستاننویسی است اما بهرهگیری از این شگرد برای نویسندگانی مانند سلینجر و شمیم بهار نقطهی اتکای مهمی به حساب میآید. آنها از رویکردی متفاوت با نویسندگان دیگر برخوردارند. گرایش آنها به سادگی موجب میشود که نتوانند از بسیاری ابزارهای رقیبان خود برای تعمیق و دسترسی به چندلایهگی بهره بگیرند.
تعداد اندک کارهای انتشاریافتهی بهار راه را برای انتقادها به او باز کرده است. بهاعتقاد بسیاری این تعداد اثر نشانهای است برای آنکه نتوان او را در زمرهی نویسندگان جدی تاریخ ادبیات بهحساب آورد. در پاسخ باید گفت داستاننویسی را نمیتوان به مقدار کاغذ مصرفی و طول و عرض آثار منتشرشده سنجید، اگرچه پیوستگی در تولید اثر یکی از نشانههای حرفهایگری باشد.
این اندک داستانهای منتشر شده از شمیم بهار که بعد از گذشت چهلواندی سال از انتشارِ آخرینشان هنوز در بین خوانندگان ادبیات داستانی دستبهدست میشوند کلیتی یکپارچه را با یکدیگر میسازند. سه داستان عاشقانه مجموعهای سه قسمتی است که علاوه بر اینکه هر قسمت داستانی مستقل به حساب میآید اما از ارتباط تنگاتنگ روایی و محتوایی این سه با یکدیگر و البته با دیگر داستانهای او نباید چشم پوشید. این سه قسمت به ترتیب فرهاد، گیو و بهمن نام دارند.
قسمت اول که داستانی بدون راوی است و از ابتدا تا به انتها حاصل دیالوگهای فرهاد و گیتی دربارهی دیدار فرهاد با شیرین و شیوا در فرانسه است پرده از عشقی پنهان و نافرجام در گذشتهی شیرین و فرهاد برمیدارد. اما «خسرو»ی این داستان کجاست؟ در شرح ماجرایی که فرهاد از اقامت شیرین و شیدا در خانهاش برای گیتی بهدست میدهد، حرف از کتاب ناصر خسرو به میان میآید و شوخی و واکنشهای دو مهمان به این کتاب و دست انداختن فرهاد. نویسنده با زکاوتی خاص به جای ذکر نامی از خسرو ابتدا واکنشهای زنان را در قبال فرهاد و کتاب نشان میدهد و سپس در چند خط به شوهر کنونی شیرین که مردی ثروتمند است میپردازد. در این بین حکایتهایی نیز بیان میشود که نشان میدهد او مردی نیست که شیرین بتواند کنار او احساس خوشبختی کند. در پایان پس از آنکه شیرین و شیدا لباسهای فرهاد را میپوشند گویی در نقطهای قرار میگیرند که دیگر فرهاد را قضاوت نکرده و در شب آخر اقامتشان در خانهی او هر سه نفر به شکلی عجیب به یک وجود واحد تبدیل میشوند.
داستان دوم این مجموعه گیو نام دارد. گیو برادر گیتی است. گیتی شخصیتی تکرارشونده در داستانهای شمیم بهار بوده که حلقهی مرکزی و پیوند دهندهی روابط دور و نزدیک شخصیتهای دیگر داستانهاست. در این روایت گیو شخصیتی منزوی و گوشهگیر تصویر شده که این رفتار منجر به نگرانیهای خواهرش گیتی در فرانسه شده است. کسیکه ما را از طرفی به یاد سیمور پسر ارشد خانوادهی گلس در آثار سلینجر میاندازد و از طرفی دیگر به یاد شخصیتی همنام در شاهنامه.
در قسمت سوم و روایت بهمن، ما با عشقی آتشین که به هر شکل خواستار بازگشت معشوق است مواجهیم. در داستان اول خبر از خودکشی دختری به نام نسرین میشنویم اما ماجرای اصلی تا داستانِ آخر پنهان میماند. جایی که در نقطهای راوی به صورت تخاطبی ماجرای نسرین و خودکشی او را برملا میکند.
داستانهای شمیم بهار به دلیل پرداختن به مسائل بشری و رخصتی که شخصیتها در آن پیدا میکنند تا به دور از هرگونه محدودیتی لب بگشایند و رفتارهای مختلفی نشان بدهند به داستانهایی بدون تاریخ مصرف تبدیل شدهاند. این توانایی و شناختِ نویسندهای در قامت اوست که میتواند جزئیترین کشمکشهای درونی انسان را از ابعاد مختلف به نمایش بگذارد و از همین روست که او با هفت داستان کوتاه، چند دهه غیبت و حفظ زندگی شخصیاش به دور از هایوهوی، بهعنوان یکی از ستونهای داستاننویسی ما شناخته میشود. از همینروی است که نویسندهای پنهان از جمع و با حجم کاری اندک هنوزاهنوز میتواند بحثی داغ را در میان اهالی ادبیات راه بیاندازد. گویی رد او یا تاییدش هر دو به یک معنا هستند: شخصیتهای او هنوز میان ما نفس میکشند و این کاری است سترگ که کمتر نویسندهای در زبان فارسی صورت داده.
*دلتنگیهای نقاش خیابانِ چهلوهشتم (نه داستان)/ جی.دی.سلینجر/ احمد گلشیری/ نشر ققنوس/ چاپ هفتم/ ۱۳۸۵/ ص ۱۵.
نظرات: بدون پاسخ