حالا که مینویسی، حالا که نه «پنجاهوپنج سال پیش، سال هزاروسیصدوبیست. شهریور هزاروسیصدوبیست، سوم شهریور، ساعت هشت و پونزده دقیقه» است و نه چندمِ دی ماهِ هزاروسیصدونودونُه و نه چندمِ دسامبر دوهزاروبیست، حالا وقتی است که سعی میکنی، به جبرِ زمانه، ذهنات را برای نگاه کردن در یک آینه مجموع گردانی. *** پشت پنجرهی خانهات […]
خیلی دور، خیلی نزدیک
پروندهی آرمانشهر (۱۶) * این روزها که مثل آدمهای زیادی در جهان بدجوری خودم را در قفسِ قرنطینه حبس کردهام و فاصلهی بین خانه و رستوران و محل کار و خیلی چیزهای دیگر در دنیایم فقط به چند متر تقلیل یافته است. اگرچه در فضایی پر از ترس و اضطراب دستوپا میزنم، ولی گاهی هم […]
آرمانشهر همینجاست (بهرسمیتشناختن طعم تلخ)
پروندهی آرمانشهر (۱۴) * ضدّمقدمه سقراط (با ترجمۀ فؤاد روحانی) میگوید: «…پس بیا تا در عالمِ تصور، شهری از نو بسازیم و بدیهی است که پایه و اساس شهر، احتیاجات ما خواهد بود». پیشمقدمه خرسندم که پس از افلاطون و سقراط (که تراژدی را نکوهش کردند)، ارسطو به دنیا آمد. شاید اگر او «بوطیقا» را […]
از واقعیت تا «لازارو»بودن
پروندهی آرمانشهر (۱۳) * نگاهی به فرآیند شکلگیری واقعیت دیگرگونِ روایت در فیلم «لازاروی خوشحال»، ساختهی آلیچه رورواکر ۱ کار دشواریست که در هزارتوی تکنیک و ابزار مدرن سینمای امروز به دنبال نمونهای باشیم که موضوع «آرمانشهر» را یدک بکشد. اما وقتی سینما را به عناصر سازندهی یک فیلم خلاصه کنیم، در کنار عناصر دیداری […]