«طاهره، طاهرهی عزیزم» نامههای غلامحسین ساعدی به طاهره کوزهگرانی است. این کتاب اولینبار در سال هشتادوهشت توسط نشر مشکی، بیستوچهار سال پس از درگذشت ساعدی در پاریس، در ایران منتشر شده است. غربت، دوری و آوارگی، نهتنها بر مرگِ این نویسنده و نمایشنامهنویس، بلکه بر تمام زندگیِ او سایه انداخته است. این تنهایی و […]
در ضرورت پارانویا و احضارِ «دیگری»
آخرِ یک سیدی، خیلی اتفاقی فیلمی کوتاه پیدا کردیم از اُتراق رفقا حوالی ماسوله، حدود پانزده سال پیش، که سعید تویش زیر یک آلاچیق دراز کشیده. طبق معمول از دیو و دد ملول. یک دست جام باده و یک دست سیگار و یک دست کتاب و هزار دستانِ دیگرش سرگردان خیال زلف یار… یکی از […]
آن جانِ پنهان، دمیده در کاغذها
نامهای به احمد اُخوت، نویسندهی کتابِ «ای نامه!» عرضِ سلام از راهِ دور، و بعد، اُمیدوارم که خوب باشید آقای اُخوتِ نازنین. حتما بهیاد دارید که تماس گرفتم و گفتم پروندهای داریم دربارهی نامهنویسی ادبی در ایران و خواستم که با شما، گفتوگویی داشته باشم در این زمینه، یا جستاری بنویسید. و گفتم علتِ مزاحمتام […]
«حسرتِ نقد»؛ دربارهی نامههای اکبر رادی
اکبر رادی بهعنوان یکی از قلههای ادبیات معاصر دوست داشت تنها بهعنوان نمایشنامهنویس شناخته شود و به همین خاطر به جز «جاده» که سال ۱۳۴۹ منتشر کرد، طبعآزماییاش در حیطهی داستان نویسی را به اشتراک نگذاشت و بهقول خودش از خیر انتشار دو چمدان داستان گذشت. و شاید برای عموم که او را یک درامنویس […]