دربارهی اقتباس سینمایی از «زن در ریگ روان» نویسنده: راجر ایبرت مترجم: مهتاب محمودی «من عاشق ماندن در خانههای محلی هستم.» مرد این جمله را درحالی که پیشنهاد مهماننوازانهای را پس از این که آخرین اتوبوسی که به شهر بازمیگردد از دست داده، میگوید. او در منطقهی بیابانی دورافتادهای در ژاپن، حشراتی را جمعآوری کرده […]
پیکرتراشِ از هم گسیختگی
گزارشِ یک گفتوگو با «کوبو آبه» در سال ۱۹۸۶ نویسنده: دیوید رمنیک مترجم: بهزاد روحیپور کوبه آبه، رماننویس برجستهی ژاپنی، یک پزشک است اما هرگونه مقایسهای را با آنتوان چخوف، ویلیام کارلوس ویلیامز و دیگر نویسندگان و هنرمندان پزشکِ تاریخ را انکار میکند. او میگوید: «تفاوتی فاحش میان ما وجود دارد. اگر شما در […]
قصهگوی ریگهای روان
زندگی و آثار «کوبو آبه» در یک نگاه نویسنده: پیتر لنترز مترجم: مصطفی مسیحان کوبو آبه، نام مستعار آبه کیمیفوسا، متولد ۷ مارس ۱۹۲۴ در توکیو ژاپن و متوفی ۲۲ ژانویه ۱۹۹۳، در همان توکیو. رماننویس و نمایشنامهنویس ژاپنی است. او بهدلیل استفادههای مکررش از موقعیتهای تمثیلی و نامأنوس در داستان که برای ترسیم […]
او شانه به شانهی جاودانگان ایستاده است
محمد تقوی از «هوشنگ گلشیری» میگوید سالِ ۱۳۷۹، سالِ بدی برای ادبیات ایران بود، سالِ وداع و مرگ بود، سالِ تلخ از دست دادنها؛ احمد شاملو، نصرت رحمانی و هوشنگ گلشیری را یکجا و به فاصلهی چند ماه از یکدیگر، در این سال از دست دادیم، سه بزرگِ بیبدیل را. دو نفر از تبارِ شعر […]