|| دربارهی رمانِ کوتاهِ «ملال جدولباز»؛ نوشتهی ایرج کریمی || «ملال جدولباز» طرح سادهای دارد؛ طرحی که بیشتر بهنظر میرسد میتواند بستر شکلگیری یک داستان بلند باشد نه یک رمان. اما ایرج کریمی در بستوگسترش این طرح، تمهیداتی اندیشه است که چه بهعمد باشد و چه بهسهو، اثر داستانیاش را به رمانِ کوتاه بدل کرده […]
«غزاله زیباترین معنای زندگی بود»؛ گفتوگو با مدیا کاشیگر دربارهی «غزاله علیزاده»
گاهی انگار دلش میخواست شوخی کند و اصلا جدی نباشد، انگار وقتی که میخواست از چیزی فرار کند، از غمی، از یادِ عزیزی، و شاید از مرگ. اینجور وقتها، اذیتت میکرد، سرراست جواب نمیداد و مدام طفره میرفت، مانند همین مثلا گفتوگویی که میخوانید. چنین وضعیتی را چندباری با «مدیا کاشیگر» تجربه کردم، و میدانم […]
«واژههای عزادار»؛ به بهانهی درگذشت «نجف دریابندری»
علیرضا کیوانینژاد یکم من آدمها را به دو گروه تقسیم میکنم: آنها که به پنجره ایمان دارند و آنها که به دیوار متوسل میشوند. طبیعتا در گروه دوم آدمهای زیادی وجود دارند که به زعم من، کارشان در بهترین حالتْ تکثیر تنهایی است و رنگینکمان را به صلابه میکشند و اگر دستشان برسد، برای شنیدن […]
میراثِ مترجم همینگوی و فاکنر؛ آموزگاری و زبانآوری
محمود دولتآبادی و عبدالله کوثری از «نجف دریابندری» میگویند نوشتن چند سطری در معرفیِ نام و کارِ نجف دریابندری، مترجم و نویسندهی بزرگی که امروز از دستش دادیم و هیچگاه جای خالیاش پُر نخواهد شد، کارِ دشواری نیست، اما بیهوده مینماید، آن هم در اکنونِ ما، که با جستوجوی هر اسمی در گوگل، صدها صفحه […]