این جستار از برگزیدگان اولین مرحلهی داوری اولین جایزهی جستار خوانش، با موضوع «مدرسه» است. * «خجالت بکش» این نخستین واکنش مادرم در برابر خواستهی من در حوالی چهاردهسالگیام است. البته تا قبل از آن روز عبارات «خجالت بکش»، «تو خجالت نمیکشی؟» یا «چشمم روشن» اولین و آخرین واکنش مادرم در مواجهه با هرگونه نافرمانی […]
بدون «ه» کسره در کنار «من»
پروندهی آرمانشهر (۷) ** «آدم اهل کجاست؟ شهری که در آن به دنیا آمده است؟ شهری که در آن بزرگ شده یا شهری که در آن زندگی میکند؟ چطور میشود به آن لحظهای رسید که در ذهنمان «اهل بودن» از شهری به شهری دیگر جابهجا میشود؟»۱ اهل کجایی؟ ور آر یو فرام؟ برای من، […]
فرصت همنوایی ابدی در پنج ثانیه
فانتاسم: ضرورت یک زبان پرسشگر اندیشه، محصولِ زبان است. و زبانِ فارسی شوربختانه هیچگاه مجالی مُکفی برای حیات نظری و تعامل با مکاتب روز جهان در اختیار نداشته، و درعوضِ اینکه بستری باشد برای ارتقای مُباحثات در حوزههای ادبی، فلسفی و شناختی، صرفا بدل شده به جولانگاهِ رسائل و احکام، و درنهایت بازنماییِ طوطیوار «عرف»های […]
همانجا، میانِ همهمه
پروندهی آرمانشهر (۶) * صدای سم اسبها و زنگولههای آویزان به گردنشان، صدای چرخهای چوبی کالسکههای بسته شده به اسبها روی سنگفرشهای قُلنبه سُلنبه، صدای فواره آن حوض وسط میدان، صدای زنها و مردها و بچهها. تعجب میکردم از اینکه بچههایشان هم با آن لهجه حرف میزدند. لهجهای به طعم همان ظرف فالودهای که گاهی […]