خلوت شخصی

خلوت‌های ما

مثل همیشه مامان همین‌طور حرف می‌­زد و من بیش‌ترش را گوش نمی‌دادم. حرف‌ها همان حرف‌های همیشگی بود و من دیگر حوصله‌ی دوباره شنیدنشان را نداشتم. گاهی یک «آره» یا «نه» می‌­گفتم و یا سوال می‌کردم «واقعا؟» و اگر او یک سوال دیگر در مورد حرف‌هایش می‌­پرسید، نمی‌دانستم کجای کاریم و دست و پایم را گم […]

Ian Howarth

خلوت منصفانه

«… و کسانی که در حال رقص دیده می‌شوند، تصور می‌شود که دیوانه‌اند، [این تصور] برای کسانی [است] که صدای موسیقی را نمی‌شنوند.» (نیچه)   کورمال کورمال در نور نحیف‌ گوشی تا دم در می‌روم و کلید را می‌زنم. نور به زحمت گوشه‌ و کنار اتاق را روشن می‌کند. اتاقم مثل قبر مستطیل و دراز […]

saul leiter

وقتی از جستار حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟

پاسخ به این پرسش، در نگاه اول، بسیار ساده و چه‌بسا ناامیدکننده است، زیرا تعریف دقیقی برای جستار وجود ندارد و تنوع متونی که زیر چتر این واژه قرار می‌گیرند، آن‌قدر زیاد است که هر گونه تلاش برای تعریف آن، در نهایت، اگرچه مانع از آب درآید به هیچ وجه جامع نخواهد بود. از این […]

Noise © Alireza Fani

«اودیسه‌ی نهایی پدر»؛ نوشته‌ی دنیل مندلسون

چند سال قبل قرار بود درسی درباره‌ی اودیسه به دانشجوهای لیسانس ارائه کنم. در بعد‌ازظهری در ماه ژانویه‌ی آن سال، پدرم از من خواست تا در کلاسم شرکت کند. پدرم محقق بازنشسته‌ی علوم‌کامپیوتر بود و هشتاد‌ویک سال داشت. آن روز فکر می‌کردم دلایلش را برای شرکت در کلاسم می‌دانم و درخواستش را پذیرفتم. او باید […]