در ادامهی پروندهی شهر و سینما، به سراغ فضای حاکم بر فیلمهای «نوآر» رفتهایم که مطمئناً بخش زیادی از رازآلودگیشان به پرسهزنی در شهر و لوکیشنهای متروک و دورافتاده وابسته است. در این مطلب، به سبک و سیاق کارآگاههای کمحرف و تنهای فیلمهای نوآر که مشاهداتشان را ثبت میکنند، راوی هم پرسهزنیهای خود را به […]
دست به مهره بازیه!
۱. پشت در کلاس دوم نمایش ایستاده بودم. به مرگ میمانست. شروعش که میکردم بازگشتی نداشت. البته دیگر شروعش هم با من نبود. تا ماه پیش بود. تا دو هفته پیشتر یا حتا تا دیشبش، اما آن لحظه دیگر نه. دیر شده بود. دستم بالا نمیآمد. لرزشش را نمیتوانستم کنترل کنم. لرزش قلب و لبهایم […]
از رنجی که میبریم
من موجود بدبخت و حسودی هستم. وقتی کسی را میبینم که به کارش عشق میورزد و محل کارش را دوست دارد، مدام در حرفهایش دنبال تناقض میگردم و ناخودآگاه از او بدم میآید. اگر صبح در حالی که میکوشم تن گیج و تباهم را به شرکت برسانم، چشمم به گربه مرفهی بیفتد که در آفتاب […]
«تأملی در باب دستهجاروب»، نوشتهی جاناتان سویفت
یادداشت مترجم: این متن نقیضه و طنزی است کلاسیک، اثر نویسنده انگلیسی-ایرلندی سفرهای گالیور، جاناتان سویفت. قلم تیز سویفت، در این متن، متوجه رابرت بویل، نویسندههی تأملات پراکنده در باب چند موضوع است که در آن اشیاء روزمره (آینه، میوه، ماهی و غیره) را دستمایه ای برای تأمل درباره درونمایههای مذهبی، ارتباط انسان با خدا […]